این کمپین با محکوم کردن قاطع این حمله موشکی، خواهان انتقال فوری ساکنان کمپ لیبرتی از عراق به کشور ثالث میباشد. ما با اعتقادات شخصی و سیاسی انسانها کاری نداریم ولی نمیخواهیم که ساکنان لیبرتی هر بار اوضاع حکم میکند، مورد معامله قرار بگیرند و از جان آنها مایه گذاشته شود. ساکنان لیبرتی کالا نیستند، آزادیخواهانی هستند که در سودای آزادی مردمشان به این مسیر پا نهاده و اینک در عراق در زندانی بنام لیبرتی گرفتار آمده اند.

۱۳۹۱ اسفند ۲۴, پنجشنبه

یک اتفاق روزمره در لیبرتی!.. یک اتفاق بی اهمیت!!



یکی دیگر از ساکنان لیبرتی امروز بعد از ظهر در گذشت! نامش "منصور کوفه ای" بود...

یکی دیگر از ساکنان لیبرتی نیز ساعتی پیش در بیمارستان از کما به خواب همیشگی فرو رفت! نامش "حمید ربیع" بود...

خبر ساده بود! یک اتفاق روزمره! مثل آب خوردن! مثل نفس کشیدن! مثل قتل عام شدن در سرزمینی که قتلگاه شده است! امروز عده ای در پی خریدن لباس مشکی شیک هستند..آخر در مراسمی که به این مناسبت برگزار خواهد شد باید عکس یادگاری بگیرند!... عده ای هم در حال خریدن شمع و کرایه کردن قایق و غیره که فیلمبرداری تبلیغاتی از مراسم خوب انجام شود!! غذای مفصل هم نباید از یاد برود ... چون به هر حال فلان شهردار و فلان پارلمانتر و .... حضور خواهند داشت.... قاب های عکس خوبی هم باید تهیه شود تا در مقابلش ایستاد و با حالت غمگین فیلم و عکس گرفت... بسیج شروع شده و اتوبوس ها برای آمدن به مراسم در حال پر شدن... خلاصه هم فال است و هم تماشا....!!.. چند روز دیگر هم همه چیز از یاد میرود... بالاخره باید برای مراسم عید آماده شد! جشن بزرگ با حضور بزرگ شهرداران! با سبزی پلو ماهی ایرانی ....!! بعد هم تقاضای انتقال به اشرف!! خانه 26 ساله!!


خبر را امروز بعد از ظهر شنیدم ..." منصور کوفه ای در لیبرتی درگذشت"..... و من در خود فرو ریختم ... چشمهایم را بستم و نالیدم : یک اتفاق روزمره و بی اهمیت !! در لیبرتی... آنجا که جان انسانهایش ارزانتر از بهای خاکش میباشد! آنجا که سر خاک چانه می زنند ولی سر جان انسانها هرگز.... آری فرو ریختم... یکی دیگر از ساکنان لیبرتی درگذشت.. به همین سادگی! به همین بی اهمیتی!... زندگی ادامه دارد... کشتارها نیز... از وقتی که خبر را شنیده ام، سردرد شدیدی رهایم نمیکند... شقیقه هایم در حال انفجار است... کلمات در سرم رژه میروند...و عکس ها..... خون ...گلوله و صدا.... صدای موشکها..... بیاد گلوله هایی افتادم که در اوین تا سیصد عدد، هر شب شماره میکردیم. تک تیرهای خلاص... یارانی که میرفتند...و امروز گلوله ها نامرئی شده اند....درست به مانند همان گلوله های تپه های اوین.... فقط صدا میشنویم... اینبار اوین نیست... صداها از لیبرتی و از اشرف است.... یارانی که بر زمین می افتند.. یارانی که غرقه در خون می شوند.... یارانی که به کما می روند..... یارانی که میخوابند و صبح از جا برنمیخیزند و حتی جسدشان به گروگان گرفته میشود.....آنها که خود را صاحب این جانها می انگارند، بر سر خاک اشرف چانه میزنند اما جان ساکنان آنرا به هیچ می انگارند.... امشب یکی دیگر رفت... همانکه چند روز پیش در حالت کما، انتقالش را درخواست کرده بودند!!... نوشته بودم که شرط جدید تقاضای انتقال به حالت کما رفتن است!!.... لحظه ای پیش خبر مرگش را منتشر کرده و نوشته اند : "تنها یک مهر تمدید در پاسپورت قربانی! یا اجازه ورود به آلمان طی یک ماه گذشته می توانست جان او را نجات دهد" براستی از آنها باید پرسید: شما قبل از اینکه حمید به حالت کما و به سوی مرگ حتمی برود چه کردید برای انتقال او؟ چرا در لحظه ای که به حالت کما رفت تقاضای انتقال او را مطرح کرده اید؟ آیا برای دیگر ساکنان لیبرتی، حداقل آنها که بیمار و مجروح هستند این درخواست را انجام داده اید؟ اگر این چنین است پس چرا از یک کمپین برای درخواست انتقال ساکنان لیبرتی به کشور ثالث این چنین وحشت کرده و خط سرخ هایتان را دوباره دور دیوارهای اشرف و لیبرتی ترسیم کرده اید؟ براستی که شرم هم یک احساس انقلابی است!.....چرا در این مدت یک تظاهرات با خواست انتقال ساکنان لیبرتی برگزار نکرده اید؟ کدام تلاش را در این رابطه انجام داده اید؟ انتقال جمعی به آمریکا!!! یا انتقال دوباره به اشرف!!!واقعا چه کسی را احمق پنداشته اید؟ 


امروز در خبرهایی که بنا به نوشته مجاهدین از درون رژیم بدست آمده، تاکید شده است که رژیم در حال تدارک یک کشتار دیگر در اشرف و موشک باران اشرف است... اگر این خبر درست است .. چگونه است که شما هنوز اشرف را محل امن می نامید...در همین خبر آمده است، عوامل رژیم در عراق طرحی در دست دارند که بیماران را در راه بیمارستان بربایند!! با این حساب باید سئوال کنم آیا هنوز عراق امن است؟ تا کی قرار است سیاست از این ستون تا این ستون فرج است را دنبال کنید....خبر شیوع بیماری مننژیت چه شد؟ اگر درست بود، چرا هیچ خبر دیگری از این بیماری مهلک در لیبرتی منتشر نمیشود. از محمد رضا معاضدی که بر اثر بیماری مننژیت به حالت کما رفته بود چرا هیچ خبری منتشر نمیشود؟ از وضعیت دیگر ساکنان لیبرتی در رابطه با این بیماری چرا خبری نیست؟ آیا باید تک به تک به حالت کما بروند تا خبر آنها بیرونی شود و درخواست انتقال آنها صورت بگیرد؟ آیا قرار است درخواست انتقال تبدیل به " نوشداروی بعد از مرگ سهراب شود؟ ... از این مسخره تر نمیشود.. نوشته اند که " فقط یک مهر تمدید برای انتقال حمید ربیع لازم بود!!! واقعا شعور مردم را به مسخره گرفته اند!! آیا شما در زمانی که حمید هنوز مجروح نشده بود به او و دیگران اجازه دادید که تقاضای زدن این مهر را بر پاسپورت هایشان انجام دهند؟ چند نفر دیگر در لیبرتی فقط همین یک مهر بر پاسپورتشان کافیست تا انتقالشان انجام شود؟ چرا برای آنها که زنده اند اقدامی نمیکنید؟ چرا کسانی که برای نجات جان آنها و انتقالشان تلاش می کنند را مزدور می نامید؟ چرا حتی فکر کردن به کشور ثالث را برای ساکنان لیبرتی تبدیل به مرز سرخ کرده اید!؟


آری، امروز منصور کوفه ای و حمید ربیع از بند " م" گذر کردند. بند " م " ... بند جدیدی از بندهای انقلاب و ایدئولوژی است که به زندان لیبرتی ختم شده است.... بند " م " یعنی بند " مرگ " ... آیا انتهای راه برای تک تک ساکنان لیبرتی و اشرف در قتلگاه عراق همین است؟ یا این دو پیکر معصومانه بر خاک افتاده چشمها را خواهند گشود و سرنوشت دیگری را رقم خواهند زد. درخواست انتقال فوری ساکنان لیبرتی و اشرف به کشور ثالث تنها راه حل است. میتوان و باید تمامی امکانات حقوقی و مالی و انسانی را در این مسیر به کار گرفت. تا دیرتر نشده راه را بر خروج سریع از عراق بگشاییم. 

عاطفه اقبال – 13 مارس 2013

کامنت ها در فیسبوک
Commentaires
Atefeh Eghbal
امروز در خبرهایی که بنا به نوشته مجاهدین از درون رژیم بدست آمده، تاکید شده است که رژیم در حال تدارک یک کشتار دیگر در اشرف و موشک باران اشرف است... اگر این خبر درست است .. چگونه است که شما هنوز اشرف را محل امن می نامید؟
Atefeh Eghbal
در همین خبر آمده است، عوامل رژیم در عراق طرحی در دست دارند که بیماران را در راه بیمارستان بربایند!! با این حساب باید سئوال کنم آیا هنوز عراق امن است؟
Atefeh Eghbal
آیا باید تک به تک به حالت کما بروند تا خبر آنها بیرونی شود و درخواست انتقال آنها صورت بگیرد؟ آیا قرار است درخواست انتقال تبدیل به " نوشداروی بعد از مرگ سهراب شود؟
Davar Adab
هزاران درود بر شما که صدای وجدان مردم ایران و یاران و دوستان قهرمان اسیر در عراق هستید . و تنها صدایی که برای نجات جان ان اسیران در این وانفسا فریاد شده ، فریادتان رساتر تا گوش فلک بیوجدان وگوش خواب آلودگان گرفتار در ذهنیت بسته را کر کند .و این فریاد جانخراش شما تنها فریاد رس مبارزان اسیر ماست آیا در میان مدعیان آگاهی و آزادی و گفتار و سیاستمداران خوش نویس و هزار رنگ فریاد رسی هست ؟
Faezeh Sojodi
و لابد همه به رهبر عزادار تسلیت خواهند گفت،،
Golroch Jahangiri
بله متاسفانه عاطفه جان
Reza Khosh Kerdar
متاسفم از این اتفاق روزمره بقول شما... چه میشود گفت! آیا مجاهدین میخواهند تمام اعضای خودشان را در عراق نگه دارند؟ که چه بکنند؟ حداقل بیایند در مملکت خودمان اگر هم قرار است زندانی یا کشته بشوند در مقابله با نظام باشد مثل تمام کسانی که در ایران به زندان میروند. در عراق ایستاده اند تا یکسری عراقی اینها را بکشند؟
Golroch Jahangiri
البته آقای کردار بیشتر بچه ها در عراق به دست رژیم ایران کشته شدند. موشکهای مرگباری که زدن. اما چرا فکر می کنید این افراد فقط برای کشته شدن هستن؟ حرف این است که این بچه ها زنده بمانند.
Faezeh Sojodi
تمام تلاش این است که این عزیزان زنده بمانند،، حالا عراقی نکشه ،،ایرانی پاسدار بکشه ؟؟؟ آخه این چه حرفی؟؟ چه راحت از کشتن،،زندان ،،شکنجه اعدام حرف میزنیم،،،،
Blue Bird · Ami(e) avec Efat Eghbal et 22 autres personnes
هراس من باری همه از مردن در سر زمینیست
که مزد گور کن از بهای آزادی آدمی افزون باشد…
و جان این بچه ها که در هوای آزادی وطن قیام کردند، در این فرقه مذهبی چه بی رحمانه و در کمال شقاوت و استثمار تبدیل شد به کالا و متاعی برای کسب و کار کثیف و ...
Efat Eghbal
و امروز گلوله ها نامرئی شده اند....درست به مانند همان گلوله های تپه های اوین.... فقط صدا میشنویم... اینبار اوین نیست... صداها از لیبرتی و از اشرف است.... یارانی که بر زمین می افتند.. یارانی که غرقه در خون می شوند.... یارانی که به کما می روند..... یارانی که میخوابند و صبح از جا برنمیخیزند و حتی جسدشان به گروگان گرفته میشود..
Arash Pirouz
از آنجا که از مرگ احتمالی حمید ربیع مطمئن بودند این اطلاعیه را دادند و تقاضای انتقال اورا دادند چرا که مطمئن بودند عمر او به انتقال سر نخواهد داد
Arash Pirouz
امید وارم خود بند ( م ) هر چه زودتراز بند میم بگزرد تا شرش را از سر بچه های دیگر بردارد
Fara Bahar
آری، امروز منصور کوفه ای و حمید ربیع از بند " م" گذر کردند. بند " م " ... بند جدیدی از بندهای انقلاب و ایدئولوژی است که به زندان لیبرتی ختم شده است.... بند " م " یعنی بند " مرگ " ... آیا انتهای راه برای تک تک ساکنان لیبرتی و اشرف در قتلگاه عراق همین اس...Voir plus
Sharifeh Banihashemi
عاطفه جان به عنوان یک انسان، یک زن، یک مادر و به عنوان کسی که برای همه انسان ها حقوقی برابر قائل است و نگران انسان های دربند، ستم دیده و زیر فشار اختناق به هرصورتش است، دستت را می فشارم و برای انسان های بزرگی چون تو آرزوی پیروزی را دارم. پایدار باشی
Atefeh Eghbal
متشکرم شریفه عزیز



۱ نظر:

  1. واقعا متاسفم ، که چگونه راه حل رفتن به کشورهای امن را که کمپین ما پیشنها میکند ، نمیپذیرند و در جواب ناسزا میگویند و خودشان نیز راه حلی ارائه نمیدهند ،جز گنگ گویی ، حالا طبق روال همیشگی به جای درخواست انتقال به کشورهای دیگر ، باز بر طبلی تو خالی که جوابی نخواهد داشت میکوبند ،تا به اشرف قتلگاه مجاهدان و مبارزان بازگردند ، و درخواست سلاح میکنند که همه مبارزان در کمتر از بیست و چهار ساعت کشته شوند ، آخر در کجا دیده شده که دشمن اسلحه به دشمنان خود که در اسارتش هستند بدهد ، باید کمی جدی بود ، مثل اینکه به خامنه ای جنایت کار بگویی به زندانیان اوین اسلحه بدهد .و یا همگی ما را به آمریکا ببرید ، آخر اگر اینها میخواستند قهرمانان اسیر را حفاظت کنند ، در عراق هم حفاظت میکردند ، همه کشتارها با چراغ سبز همین آقایان بوده ، ، باید تمام امکانات برای به خارج بردن مجاهدان به کار رود ، و جواب دیگری متصور نیست ، اشتباه کافیست ، باید جان مبارزان را به هر ترتیبی نجات داد ،به خصو ص که اکثریت یاران ما در عراق سنین بالا دارند و در معرض همه گونه خطر هستند

    پاسخحذف