خشمگینم...غمگینم و سرشار از فریادی که وجودم را تلخ کرده است... نمیتوانم حالم را توصیف کنم.در مرگ مظلومانه بچه هایی که تک به تک خاموش میشوند. راضیه کرمانشاهی به علت ایست قلبی در سن ۵۷ سالگی در بیمارستانی در آلبانی درگذشت! فکر میکردیم این تعداد اندک بچه هایی که از لیبرتی و عراق جنگ زده بیرون آمده اند، حداقل جانشان نجات یافته است. اما انبوه بیماری های جسمی و روحی ناشی از بودن بیست و اندی سال در عراق، دست به گریبان بودن با انواع فشارها ومحدودیت های درمانی، بهداشتی در فضای جنگ نفس گیر بیرونی...جنگی که هیچ ربطی به آنها ندارد...هر لحظه منتظر حمله و خمپاره و موشکباران بودن در زندانی که در آن گرفتار آمده اند... همچنین نشست های طولانی و فشارهای روحی مداوم درونی در جهت گزارش نوشتن از خود که مبادا کسی دچار زندگی طلبی!! یعنی جدا شدن از مجاهدین!! گردد. گویا رمقشان را گرفته و مرگ در همه جا در کمین آنها نشسته است! .. مرگ در کمین تک تک بچه های لیبرتی.. همان یاران قدیمی ما نشسته است.
آری! راضیه هم رفت.... زن مظلوم دیگری از هزاران زن و مرد ساکن لیبرتی ...زنی خوزستانی با سادگی و خلوص روستایی و بغایت زحمتکش...همسرش که البته سالهاست به یمن انقلاب ایدئولوژیک درونی!! دیگر هیچ پیوندی با هم نداشتند هنوز در کمپ لیبرتی است.. با موهایی که گرد پیری بر آن نشسته است. از تنها پسرش خبر ندارم که آیا به همراه نوجوانانی که به عراق بازگشتند، بازگشت یا نه؟....اما یک سئوال عمق گلویم را می سوزاند.... تا کی خاموش بنشیینم تا شاید اندکی از آنها را منتقل کنند!؟ تا کی خاموش بنشینیم تا آنها را وجه مصالحه قراردادهای پشت صحنه قرار دهند!؟ تا کی بنشینیم و مرگ تک تک عزیزانمان را در چنین شرایطی شاهد باشیم!؟ تا کی سکوت کنیم تا شاید روزی مجاهدین تصمیم بگیرند و شعار انتقال فوری ساکنان لیبرتی را در راس خواسته هایشان قرار دهند!؟ سکوت ارگان های بین المللی و مجاهدین در رابطه با ساکنان لیبرتی و شرایط انتقالشان برای چیست؟ چرا وضعیت آنها را به مردم و خانواده هایشان گزارش نمی دهند؟ چرا خود را مالک جان و زندگی آنها کرده و جز خدا به هیچکس پاسخگو نیستند؟
خانم رجوی در اطلاعیه ای که در آن راضیه کرمانشاهی را " مجاهد صدیق" خوانده است می گوید : " به علت بيماريهاي حادي كه داشت، بارها شخصا از او خواهش كردم بپذيرد كه تلاش براي اعزام و معالجه او تسريع شود ولي او هميشه به من جواب مي داد بيماران ديگري هستند كه برمن تقدم دارند..." از خانم رجوی می پرسم، از کی تا بحال مجاهدین برای انتقال و جابه جایی شان نظرخواهی میشوند!؟ از کی تا بحال انتقال کسی آنهم در سطح راضیه کرمانشاهی نیاز به اکی خود او دارد!؟ حداقل بگذارید آنها که عمری در تشکیلات شما زندگی کرده اند سرشان را بر زمین بگذارند بعد این داستانهای جدید را علم کنید! براستی آیا از محمد بابایی هم که دو هفته پیش در لیبرتی دچار ایست قلبی شد همین درخواست را کرده بودید؟ چگونه است که ایست قلبی محمد بابایی تقصیر ماموران عراقی و ایست قلبی راضیه کرمانشاهی بخاطر عدم پذیرش تسریع در انتقال توسط خودش! وانمود میشود! یعنی مجاهدین و شخص شما هیچ مسئولیتی در این موارد ندارید!؟
.آهای سازمانهای بین المللی که مشغول بازیهای سیاسی پشت صحنه با جان انسانها هستید!.....شما که نماینده ویژه به عراق می فرستید تا انتقال ساکنان لیبرتی را تسریع کنید ولی هیچ گزارشی از وضعیت آنها منتشر نمیکنید!!.... یا شما که دوباره مشغول آماده کردن قاب عکس ها و شمع گذاری های نمایشی هستید! برای نجات جان ساکنان لیبرتی اقدام کنید. آنها را فقط برای گذراندن آخرین روزهایشان به خارج از عراق منتقل نکنید! زندگی و مرگ آنها را دستخوش تبلیغات تهوع آور خود قرار ندهید. لعنت تاریخ را بخود گرفته اید و نمیدانید. حال بروید دوباره مرثیه خوانی کنید و ملبس به لباس سیاه ریایی به صحنه بیایید تا از مظلومان لیبرتی یک شهید دیگر برای استراتژی مرده تان بسازید... دیری نخواهد پائید که در تاریخ گم خواهید شد، شما که زندگی عزیزان ما و خانواده هایشان را به بازی گرفته اید.
براستی چرا راضیه 57 ساله یا محمد بابایی 55 ساله در ظرف زمانی دو هفته یکی در لیبرتی دیگری در آلبانی به یکباره دچار ایست قلبی میشوند!؟ چرا زهره جوان در اور یکشب میخوابد و دیگر از خواب بیدار نمیشود!؟ چرا ژاله در آستانه انقلاب ایدئولوژیک!! سرش را زیر ریل قطاری در سرژی می گذارد تا ذره های مغزش منفجر شده و به هوا پرتاب شود!؟ همان که مظلومانه و در سکوت، فقط در حضور سه چهار نفر دفن شد تا انقلاب شما به تنش نیفتد!؟ چرا نظام در وسط اطاق کارش در عراق خودش را حلق آویز میکند!؟ و .... آیا آنها " مجاهد قهرمان" نبودند!؟... براستی چرا محمد رضاها...راضیه ها..فقط وقتی در سکوت آلبانی میمیرند، برای شما ناگهان قهرمان می شوند؟ چند نفر از این مجاهدان قهرمان هنوز زنده در آلبانی و لیبرتی و کشورهای دیگر دارید!؟ چرا رویای جوان در آلبانی ناگهان از دنیا می رود!؟ چرا خواهران جوان همتی آنقدر مسئله رسیدگی به بیماریشان دیر می شود که فقط جسدشان در سوئیس به دست خانواده زجرکشیده شان میرسد!؟ تازه اینها جدای از کسانی هستند که جلوی تانکهای عراقی با دستهای خالی تکه تکه شدند و فریادشان به جایی نرسیده است و یا انسانهایی که حافظان اموال شدند تا برای مقداری جنس و زمین اشرف با دست های بسته به مغزشان شلیک شود!؟ به کجا رسیده اید با کشته هایی که از دیوار ایدئولوژی و استراتژی تان بالا رفته اند!؟ ....همان عزیزانی که بقول مادری، خانواده ها با هزار زحمت و تلاش از چنگ رژیم جانشان را نجات دادند و با فروختن زندگیشان آنها را از ایران خارج کردند...بسیاری از اینها زندانیان سیاسی بودند که با معجزه ای از دست رژیم جان بدر برده بودند و اینک جسدهای پاکشان دو دستی تقدیم همان رژیم جنایتکار و تشنه به خونشان میشود!! چه کسی بیش از رژیم از این کشته شدنها خوشحال شده است!؟ وای بر شما!!
چرا تحصن ها و تظاهرات خود را بجای متمرکز کردن روی مسائل تبلیغاتی بر روی خروج آنها متمرکز نمیکنید!؟ چرا به خانواده هایی که میخواهند برای انتقال عزیزانشان مستقل اقدام کنند اجازه نمیدهید و فقط نامه های سرشار از دروغ و تهمت و فحاشی برایشان ارسال میکنید!؟ انتقالشان را به خانواده ها بسپارید تا آنچنان که بارها گفته ام آنها را با چنگ و ناخن و دندان هم که شده از عراق بیرون بیاورند! اگر باور ندارید این گوی و این میدان!
راضیه کرمانشاهی خاموش شد و از طرف مجاهدین " مجاهد صدیق " نام گرفت! همانی که در زمان زنده بودنش مثل دیگر زنان مجاهد براحتی می توانست به یمن انقلاب ایدئولوژیک از طرف همسرش در نشست های عمومی " عفریته " و از طرف مسئولینش " وابسته به فرزند و خانواده و آلوده به ویروس ج... یا طعمه و هزاران لقب آلوده دیگر" و در صورت جدا شدنش " مزدور وزارت اطلاعات" لقب گیرد! پویایی انقلابی را می بینید! یک فرد در آن واحد میتواند چند گونه باشد و فقط ...فقط بعد از مرگش به لقب " مجاهد صدیق" مفتخر! میشود... حالا چه باک حتی اگر در چند قدمی جدا شدن از سازمان بوده باشد!.. یا حتی اگر سالها به مانند مهدی افتخاری، فرمانده فتح الله، ناراضی و معترض بوده و از کلیه سمت های تشکیلاتی خود برکنار و به کار باغبانی مشغولت کرده باشند..باز چه باک! اگر با اینهمه در مناسبات مجاهدین بمیری از کرامات انقلاب ایدئولوژیک یکشبه تبدیل به " مجاهد صدیق" میشوی! براستی شما را چه شده است که جرات ندارید یک عدد "مجاهد قهرمان و صدیق" از نوع زنده اش را به مردم معرفی کنید!؟
بروید باز بر علیه ما دست بکار شوید و خانواده های به عزا نشسته این عزیزان را بیاورید که در عزایشان بجای استراتژی به گل نشسته مجاهدین، ما را و کمپین را نشانه بگیرند! یا بروید عزیزان ما را بر علیه ما به میدان بیاورید تا در خانواده ها بخیال باطل خود تخم نفرت بپاشید! ولی بدانید که استراتژی خون شما همچنان که استراتژی اعدام و شکنجه رژیم جمهوری اسلامی به انتها رسیده است. و هر دو در انتهای نبردی که فقط عاشق ترین زندگان در آن بخاک افتادند، محو خواهید شد.....
از وقتی خبر ایست قلبی راضیه کرمانشاهی که او را از سالها پیش در عراق می شناختم را شنیدم، به یکباره گویا منفجر شدم در خشم و دردی که سالها است در دلم نشسته است. میدانم که کلماتم منسجم نیست ولی از جان خسته ام برمیخیزد. خسته از هر چه دروغ و تزویر.... خسته از هر چه ریا.... خسته از هر چه خون و مرگ در پای سیاست دودوزه بازی... آنجا که جان انسانها نذر حفظ "تشکیلاتی فرو ریخته" میشود دیگر نمیتوان سکوت کرد.
عاطفه اقبال- 16 می 2014
آری! راضیه هم رفت.... زن مظلوم دیگری از هزاران زن و مرد ساکن لیبرتی ...زنی خوزستانی با سادگی و خلوص روستایی و بغایت زحمتکش...همسرش که البته سالهاست به یمن انقلاب ایدئولوژیک درونی!! دیگر هیچ پیوندی با هم نداشتند هنوز در کمپ لیبرتی است.. با موهایی که گرد پیری بر آن نشسته است. از تنها پسرش خبر ندارم که آیا به همراه نوجوانانی که به عراق بازگشتند، بازگشت یا نه؟....اما یک سئوال عمق گلویم را می سوزاند.... تا کی خاموش بنشیینم تا شاید اندکی از آنها را منتقل کنند!؟ تا کی خاموش بنشینیم تا آنها را وجه مصالحه قراردادهای پشت صحنه قرار دهند!؟ تا کی بنشینیم و مرگ تک تک عزیزانمان را در چنین شرایطی شاهد باشیم!؟ تا کی سکوت کنیم تا شاید روزی مجاهدین تصمیم بگیرند و شعار انتقال فوری ساکنان لیبرتی را در راس خواسته هایشان قرار دهند!؟ سکوت ارگان های بین المللی و مجاهدین در رابطه با ساکنان لیبرتی و شرایط انتقالشان برای چیست؟ چرا وضعیت آنها را به مردم و خانواده هایشان گزارش نمی دهند؟ چرا خود را مالک جان و زندگی آنها کرده و جز خدا به هیچکس پاسخگو نیستند؟
خانم رجوی در اطلاعیه ای که در آن راضیه کرمانشاهی را " مجاهد صدیق" خوانده است می گوید : " به علت بيماريهاي حادي كه داشت، بارها شخصا از او خواهش كردم بپذيرد كه تلاش براي اعزام و معالجه او تسريع شود ولي او هميشه به من جواب مي داد بيماران ديگري هستند كه برمن تقدم دارند..." از خانم رجوی می پرسم، از کی تا بحال مجاهدین برای انتقال و جابه جایی شان نظرخواهی میشوند!؟ از کی تا بحال انتقال کسی آنهم در سطح راضیه کرمانشاهی نیاز به اکی خود او دارد!؟ حداقل بگذارید آنها که عمری در تشکیلات شما زندگی کرده اند سرشان را بر زمین بگذارند بعد این داستانهای جدید را علم کنید! براستی آیا از محمد بابایی هم که دو هفته پیش در لیبرتی دچار ایست قلبی شد همین درخواست را کرده بودید؟ چگونه است که ایست قلبی محمد بابایی تقصیر ماموران عراقی و ایست قلبی راضیه کرمانشاهی بخاطر عدم پذیرش تسریع در انتقال توسط خودش! وانمود میشود! یعنی مجاهدین و شخص شما هیچ مسئولیتی در این موارد ندارید!؟
.آهای سازمانهای بین المللی که مشغول بازیهای سیاسی پشت صحنه با جان انسانها هستید!.....شما که نماینده ویژه به عراق می فرستید تا انتقال ساکنان لیبرتی را تسریع کنید ولی هیچ گزارشی از وضعیت آنها منتشر نمیکنید!!.... یا شما که دوباره مشغول آماده کردن قاب عکس ها و شمع گذاری های نمایشی هستید! برای نجات جان ساکنان لیبرتی اقدام کنید. آنها را فقط برای گذراندن آخرین روزهایشان به خارج از عراق منتقل نکنید! زندگی و مرگ آنها را دستخوش تبلیغات تهوع آور خود قرار ندهید. لعنت تاریخ را بخود گرفته اید و نمیدانید. حال بروید دوباره مرثیه خوانی کنید و ملبس به لباس سیاه ریایی به صحنه بیایید تا از مظلومان لیبرتی یک شهید دیگر برای استراتژی مرده تان بسازید... دیری نخواهد پائید که در تاریخ گم خواهید شد، شما که زندگی عزیزان ما و خانواده هایشان را به بازی گرفته اید.
براستی چرا راضیه 57 ساله یا محمد بابایی 55 ساله در ظرف زمانی دو هفته یکی در لیبرتی دیگری در آلبانی به یکباره دچار ایست قلبی میشوند!؟ چرا زهره جوان در اور یکشب میخوابد و دیگر از خواب بیدار نمیشود!؟ چرا ژاله در آستانه انقلاب ایدئولوژیک!! سرش را زیر ریل قطاری در سرژی می گذارد تا ذره های مغزش منفجر شده و به هوا پرتاب شود!؟ همان که مظلومانه و در سکوت، فقط در حضور سه چهار نفر دفن شد تا انقلاب شما به تنش نیفتد!؟ چرا نظام در وسط اطاق کارش در عراق خودش را حلق آویز میکند!؟ و .... آیا آنها " مجاهد قهرمان" نبودند!؟... براستی چرا محمد رضاها...راضیه ها..فقط وقتی در سکوت آلبانی میمیرند، برای شما ناگهان قهرمان می شوند؟ چند نفر از این مجاهدان قهرمان هنوز زنده در آلبانی و لیبرتی و کشورهای دیگر دارید!؟ چرا رویای جوان در آلبانی ناگهان از دنیا می رود!؟ چرا خواهران جوان همتی آنقدر مسئله رسیدگی به بیماریشان دیر می شود که فقط جسدشان در سوئیس به دست خانواده زجرکشیده شان میرسد!؟ تازه اینها جدای از کسانی هستند که جلوی تانکهای عراقی با دستهای خالی تکه تکه شدند و فریادشان به جایی نرسیده است و یا انسانهایی که حافظان اموال شدند تا برای مقداری جنس و زمین اشرف با دست های بسته به مغزشان شلیک شود!؟ به کجا رسیده اید با کشته هایی که از دیوار ایدئولوژی و استراتژی تان بالا رفته اند!؟ ....همان عزیزانی که بقول مادری، خانواده ها با هزار زحمت و تلاش از چنگ رژیم جانشان را نجات دادند و با فروختن زندگیشان آنها را از ایران خارج کردند...بسیاری از اینها زندانیان سیاسی بودند که با معجزه ای از دست رژیم جان بدر برده بودند و اینک جسدهای پاکشان دو دستی تقدیم همان رژیم جنایتکار و تشنه به خونشان میشود!! چه کسی بیش از رژیم از این کشته شدنها خوشحال شده است!؟ وای بر شما!!
چرا تحصن ها و تظاهرات خود را بجای متمرکز کردن روی مسائل تبلیغاتی بر روی خروج آنها متمرکز نمیکنید!؟ چرا به خانواده هایی که میخواهند برای انتقال عزیزانشان مستقل اقدام کنند اجازه نمیدهید و فقط نامه های سرشار از دروغ و تهمت و فحاشی برایشان ارسال میکنید!؟ انتقالشان را به خانواده ها بسپارید تا آنچنان که بارها گفته ام آنها را با چنگ و ناخن و دندان هم که شده از عراق بیرون بیاورند! اگر باور ندارید این گوی و این میدان!
راضیه کرمانشاهی خاموش شد و از طرف مجاهدین " مجاهد صدیق " نام گرفت! همانی که در زمان زنده بودنش مثل دیگر زنان مجاهد براحتی می توانست به یمن انقلاب ایدئولوژیک از طرف همسرش در نشست های عمومی " عفریته " و از طرف مسئولینش " وابسته به فرزند و خانواده و آلوده به ویروس ج... یا طعمه و هزاران لقب آلوده دیگر" و در صورت جدا شدنش " مزدور وزارت اطلاعات" لقب گیرد! پویایی انقلابی را می بینید! یک فرد در آن واحد میتواند چند گونه باشد و فقط ...فقط بعد از مرگش به لقب " مجاهد صدیق" مفتخر! میشود... حالا چه باک حتی اگر در چند قدمی جدا شدن از سازمان بوده باشد!.. یا حتی اگر سالها به مانند مهدی افتخاری، فرمانده فتح الله، ناراضی و معترض بوده و از کلیه سمت های تشکیلاتی خود برکنار و به کار باغبانی مشغولت کرده باشند..باز چه باک! اگر با اینهمه در مناسبات مجاهدین بمیری از کرامات انقلاب ایدئولوژیک یکشبه تبدیل به " مجاهد صدیق" میشوی! براستی شما را چه شده است که جرات ندارید یک عدد "مجاهد قهرمان و صدیق" از نوع زنده اش را به مردم معرفی کنید!؟
بروید باز بر علیه ما دست بکار شوید و خانواده های به عزا نشسته این عزیزان را بیاورید که در عزایشان بجای استراتژی به گل نشسته مجاهدین، ما را و کمپین را نشانه بگیرند! یا بروید عزیزان ما را بر علیه ما به میدان بیاورید تا در خانواده ها بخیال باطل خود تخم نفرت بپاشید! ولی بدانید که استراتژی خون شما همچنان که استراتژی اعدام و شکنجه رژیم جمهوری اسلامی به انتها رسیده است. و هر دو در انتهای نبردی که فقط عاشق ترین زندگان در آن بخاک افتادند، محو خواهید شد.....
از وقتی خبر ایست قلبی راضیه کرمانشاهی که او را از سالها پیش در عراق می شناختم را شنیدم، به یکباره گویا منفجر شدم در خشم و دردی که سالها است در دلم نشسته است. میدانم که کلماتم منسجم نیست ولی از جان خسته ام برمیخیزد. خسته از هر چه دروغ و تزویر.... خسته از هر چه ریا.... خسته از هر چه خون و مرگ در پای سیاست دودوزه بازی... آنجا که جان انسانها نذر حفظ "تشکیلاتی فرو ریخته" میشود دیگر نمیتوان سکوت کرد.
عاطفه اقبال- 16 می 2014
دلم گرفت از این چهره های معصوم. چرا آنها را در عراق نگه داشته اند؟ آنجا خیلی خطرناک است برایشان.
پاسخحذفدر چه شرایط وحشتناکی گیر کرده اند این نفرات لیبرتی. خدا کمکشان کند. روح این خانم هم شاد باشد.
پاسخحذفرضا