این کمپین با محکوم کردن قاطع این حمله موشکی، خواهان انتقال فوری ساکنان کمپ لیبرتی از عراق به کشور ثالث میباشد. ما با اعتقادات شخصی و سیاسی انسانها کاری نداریم ولی نمیخواهیم که ساکنان لیبرتی هر بار اوضاع حکم میکند، مورد معامله قرار بگیرند و از جان آنها مایه گذاشته شود. ساکنان لیبرتی کالا نیستند، آزادیخواهانی هستند که در سودای آزادی مردمشان به این مسیر پا نهاده و اینک در عراق در زندانی بنام لیبرتی گرفتار آمده اند.

۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

عاطفه اقبال: برای ثبت در دل تاریخ


این نامه را در ژوئن سال ۲۰۰۹ برابر با خرداد ۸۸ زمانی که با مجاهدین رابطه ای متقابلا نزدیک و صمیمانه ای داشتیم، نوشتم و به محسن رضایی، بعنوان یکی از مسئولین مجاهدین و دبیر شورا دادم که بدست مریم رجوی برساند. هنوز هیچ کشتاری در رابطه با ساکنان اشرف صورت نگرفته بود ولی از نظر من و مطمئنا بسیاری دیگر قابل پیش بینی بود. البته هرگز هیچ پاسخی به این نامه داده نشد ولی در عوض توطئه ای تدارک دیده شد تا بقول آنها ضربه کاری را با قطع رابطه همه افراد خانواده ام به من بزنند! گفته بودند کاری میکنیم تا تک تک افراد خانواده ات در برابر تو موضع گیری کنند!! اما همانطور که همان زمان به آنها گوشزد کرده بودم، گذر زمان مشخص کرد، نه تنها حتی یک نفر از اعضای خانواده را که بیرون از تشکیلات مجاهدین بودند و آگاهی های اجتماعی شان را نه در نشست های درونی و کمپ های حصار بسته بل در گذر از شرایطی بس بغرنج و سخت در جامعه بدست آورده بودند، نتوانستند بفریبند بلکه با گام گذاشتن در مسیر "گیلانی ها و ملاحسنی ها" مشروعیت شان را بصورت کامل نزد بسیاری دیگر از خانواده های ایرانی نیز از دست دادند. آنها که بجای یک پاسخ منطقی و دوستانه مرا تهدید به بدنامی و دربدری کرده بودند!! بدنامی نصیب خودشان شد. به آنها پاسخ داده بودم: "بفرمائید خواهش میکنم بفرمائید و نتیجه را ببینید" امروز نتیجه عدم برخورد اصولی در برابر تمامی نقدهایی که از جوانب مختلف به آنها شده است را جلوی چشمان خود دارند. آنروز شاید برایم قابل درک نبود ولی امروز میدانم که عدم پاسخ مجاهدین به این نامه از نخواستن نبود از نتوانستن بود. یعنی هیچ توجیه مشخصی برای استراتژی که منجر به تله افتادن نیروهایشان در عراق شده بود، نداشتند. چه پاسخی میتوانستند به این نامه بدهند؟ برای همین به جای نقد استراتژی سازمان، در راه رژیم جمهوری اسلامی پا گذاشتند و با سر بریدن و تهمت و فحاشی به نزدیک ترین یارانشان نشان دادند که اگر در قدرت باشند شناگران ماهری هستند! یکی از اهدفشان آن زمان این بود که با سربریدن یکنفر، دیگران را از اعتراض به استراتژی خون مجاهدین بترسانند تا دیگر هیچ کس جرات ابراز نظر و اعتراض پیدا نکند! اما فکر نمی کردند که ابعاد اعتراض فراتر از آنچه تصور میکردند برود! آنها سیاست ماکیاول را برگزیدند و هر وسیله ای را در رسیدن به قدرت سیاسی مشروع دانستند. همان سیاستی که مسعود رجوی در سخنرانی هایش خمینی را به آن متهم کرده بود!

سیاست امروز مجاهدین از موضع قدرت نیست از موضع کسی است که برای نترسیدن در تاریکی آواز میخواند! اگر به این اشراف داشته باشیم دیگر ناراحت نمیشویم برایشان متاسف میشویم.

عاطفه اقبال - 30 می 2014
atefehm@hotmail.com
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10203933326638769&set=a.1179427131075.27307.1390052760&type=1&theater

آقای محسن رضایی با سلام

آخرین اطلاعیه شورا- فراخوان بين المللي براي برگرداندن پليس از اشرف و لغو محاصره ضد انساني به تاریخ 9 ژوئن 2009 - را در رابطه با اشرف خواندم و از جمله ی آخر آن شوکه شدم : " از اين رو دولت عراق راهي جز مرگ يا زانو زدن در برابر فاشيسم مذهبي باقي نگذاشته است و مجاهدين همچنان كه در قتل عام 1988 نشان دادند هرگز در برابر ديكتاتوري سياه ديني حاكم برايران زانو نخواهند زد." 

این نامه را برای شما به عنوان سکرتر شورا و یکی از مسئولان سازمان مجاهدین می نویسم و مثل همیشه ترجیح میدهم مشکل را بسیار تیز و تند بدون هیچ تعارف سیاسی قبل از هر چیز از موضع منافع مقاومت بنویسم. این نامه یک نامه ی اعتراضی است نسبت به این موضع گیری در رابطه با بچه های اشرف که در میانشان اعضای خانواده ی من نیز حضور دارند....ولی اینها تنها اعضای خانواده ی من نیستند که مرا نگران کرده اند بلکه اعضای خانواده ی بزرگترم یعنی خانواده ی مقاومت ایران که در میانشان بسیاری از دوستان و زندانیان سابق این رژیم یعنی همانها که ارزش ها و سرمایه های مردممان هستند و به امانت به سازمان مجاهدین سپرده شده اند حضور دارند. یادتان هست که یکروز مسعود گفت : " شما را از سر راه بدست نیاورده ایم که براحتی از دست بدهیم." برای من اصلا قابل فهم نیست که چنین موضع گیری در شرایط فعلی اتخاذ شود. این موضع گیری با گفته ی مسعود مبنی بر اینکه " وای بروزی که یک مو از سر بچه های اشرف کم شود " تفاوت کیفی دارد. 

مشکل من حضور بچه ها در عراق و سدسازی در برابر هجوم بنیادگرایی رژیم نیست و همانطور که میدانید از آن بارها در نوشته هایم بدرستی دفاع کرده ام. و میدانم که این حضور بهایی دارد که باید پرداخت ولی بهای آنرا هرگز و هرگز جان بچه های خودمان نمی دانم. شرایط فعلی جهان همانطور که خود بهتر از من می دانید بسیار تغییر کرده است و اینگونه تاکتیک ها تاثیری نخواهد گذاشت. صحبت از جان عزیزترین هایمان در اشرف است و این موضع گیری برایم قابل هضم نیست. حضور در عراق برای من به قیمت جان بچه ها قابل قبول نیست. همانطور که برای بسیاری از خانواده ها و هواداران خود سازمان..... اینرا با یک نظر سنجی کوچک در اطراف خود – کاری که من انجام دادم – میتوانید بفهمید. کوچکترین ضربه به این بچه ها تعادل قوا را به ضد شما برخواهد گرداند. 

سئوال من این است: 
مگر زمانی که فرانسه در سال 64 از سازمان خواست که کشور را ترک کنند اینکار را نکردند. در آنزمان نیز مگر حضور در فرانسه به گفته ی آنموقع سازمان از اهمیت حیاتی به لحاظ سیاسی برخوردار نبود؟ 

مگر وقتی که متوجه شدید که توطئه ی تحویل مسعود در تدارک است بلافاصله به عراق نقل مکان نکردید؟ مگر بعد از سال 60 و ضربه ی 19 بهمن و 12 اردیبهشت از ایران خودمان به خارج کشور مهاجرت نکردید؟ چطور است که کشور خودمان که مبارزه ی اصلی در آن رقم زده می شد و خطر ترویج بنیادگرایی رژیم در آن بیشتر از عراق امروزی بود را در آنزمان ترک کرده و مبارزه را در بستری گسترده تر در خارج کشور رقم زدید ولی اینک در عراق به نحوی دیگر موضع گیری می کنید؟ مگر به جز این بود که خط خروج از کشور برای حفظ نیروهای باقیمانده ی سازمان بعد از پرداختن آن بهای سنگین در 19 بهمن و 12 اردیبهشت و اعدامهای سال 60 به اعضا و هواداران سازمان داده شد؟ 

چطور است که در عراق به این سهولت صحبت از مرگ برای بچه های اشرف می شود؟ حرف من این است حتی اگر این جمله یک بلوف زدن تاکتیکی باشد فکر نمی کنید که اگر فردا وضع خراب شد و خواستید عراق را ترک کنید به ضد خودتان تبدیل خواهد شد؟

من حرف آخرم این است: ماندن در عراق مشکل من نیست ولی نه به قیمت جان بچه ها! و معتقدم که در صورت ترک عراق نیز مبارزه در مداری باز هم بالاتر و کیفی تر ادامه خواهد داشت و بقول مسعود نطفه ی ما در عراق بسته نشده که در عراق از بین برویم. ولی مطمئن هستم که در صورتی که ضربه ای به جان این بچه ها وارد شود در قدم اول این مقاومت و مبارزه ی علیه رژیم است که ضربه ی کاری و جدی خواهد خورد و از طرف خود هواداران و اطرافیان مقاومت مورد سئوال قرار خواهد گرفت . امیدوارم که توانسته باشم آنچه را که مرا نگران کرده انتقال دهم. همین

تاکید دارم که این نامه به خانم مریم رجوی اطلاع داده شود. 

با احترام عاطفه اقبال 14 ژوئن 2009

- تعدادی از دوستان سابق و اعضای شورا در جریان این نامه هستند.

کامنت ها در فیسبوک



76 commentaires
Commentaires
Hanif Hidarnejad
خانم اقبال عزیز

دلسوزی و احساس مسئولیت شما در همان زمان ستودنی است. سوالات شما بسیار درست و منطقی بوده و هست. اگر رهبری سازمان مجاهدین به واقع برای جان اعضاء و نیروهایش ارزش قائل بود باید که با انتقاد از خود و نقد استراتژی اش به خروج از عراق فرمان می 
داد. متاسفانه نکردند و تا حالا و فقط از زمان تحویل حفاظت اشرف به عراقی ها، بیش از136 نفر با خون خود بهای آن را پرداخته اند. پر واضح است که بجای پاسخ منطقی، راهی جز حملات بیمارگونه با رکیک ترین کلمات برایشان باقی نمانده است. شرم آور آنکه بجای قبول مسئولیت خویش، با رودرو قرار دادن افراد خانواده تان تلاش دارند تا موضوع را منحرف کرده و از پاسخگوئی فرار کنند.

از آگاهی رسانیتان و انتشار نامه ای که بار مسئولیت رهبری مجاهدین در قبال حفظ جان ساکنین اشرف آنزمان و لیبرتی امروز را بیش از پیش روشن تر می کند سپاسگزارم. 

به عنوان یکی از اعضاء کمپین خواهان آنم تا رهبری مجاهدین به بازی شرم آور روردور قرار دادن افراد خانواده ها برای در بردن خود از پاسخگوئی پایان دهند و از دیگر اعضاء کمپین هم می خواهم به هر زبان و هر طریق شما را تنها نگذاشته و بر این خواسته تاکید کنند. 

حنیف حیدرنژاد
30 mai 2014, 15:16
J’aimeAfficher plus de réactions

Arash Faryadazadi
برای ثبت در تاریخ را خواندم
ان زمان شاید هنوز اینقدر نزدیک به سازمان بودید که بعضی مسایل برایتان متصور نبود
بعضی نکات را شما شنیده اید و یاد اوری کرده اید

مثلا نطفه ما در عراق بسته نشده که در عراق از بین برویم
خواستم در مورد تاریخچه این جمله کمی برایتان بگویم
بعد از ورود امریکایی ها به عراق که هنوز در امریکایی ها حضور زمینی در قسمت عربی عراق را نداشتند و فقط در کردستان بودند.
مجاهدین که بنا بگفته مسعود رجوی که گفته بود ما هدف نیستیم ولی بعد هدف هم قرار گرفتیم
به شدت دنبال رابطه زدن با امریکایی ها بودند
در این تاریخ که میگویم مشخصا کسی که یادم هست عباس داوری
برادر رحمان سر این قضیه بود با تعدادی مترجم
امریکایی ها رادر قسمت مرزی کردی عربی عراق پیدا کردند
انها نیروهای متخصص امریکایی ها بودند
پیش قراولها
کسانی ه دست به سلاح هم نمی بردند
از پایین گرا می دادند
هواپیماها از بالا میزدند
در این تاریخ تمام مهمات و خیلی از زرهی ه و ماشینها مورد هدف قرار گرفته بود.
بنده و خیلی ها فقط یک کلاشینکف داشتیم با چهار خشاب فشنگ که بعضی ها هم حتی سلاح بدون فشنگ فقط داشتند
اینها مذاکرات اولیه را با امریکایی ها کردند
و امریکایی ها را به قرار گاه اشرف بردند
انجا با حضور فرماندهی باقی مانده در اشرف که سرش مژگان پارسایی بود نشست گذاشتند.نشستش خیی جالب بود
مذاکره بود اسمش ولی فضای مذاکره جالب بود
در طی این دوروز مذاکره هواپیماهای ب پنجاه و دو
B52
امریکایی در بالای سر قرار گاه اشرف بودند
تانکها از بیرون نقاط حساس اشرف شامل برجهای نگهبانی را هدف گرفته بودند
به هر حال اینکه این مذاکرات که پایه اش را رحمان و بقیه گذاشته بودند را به اسم مژگان پارسایی تمام کردند در مناسبات
البته هم مسعول اول سازمان بود و باید اینطور می بود
از این مذاکرات که شانزده ماده بود
30 mai 2014, 16:00
J’aimeAfficher plus de réactions

9
Arash Faryadazadi
از این مذاکرات که شانزده ماده بود
30 mai 2014, 16:01
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Arash Faryadazadi
اعضای سازمان هیچ اطلاعی نداشتند تنها دو بند ان را گفتند که بهتر بود نمی گفتند چون امریکایی ها میگفتند.یک خلع سلاح یا به قول ما در ان موقع گرد اوری سلاح .دو تمرکز نیرو . البته من در انموقع در قراگاه علوی بودم که در نشست این گفته شد و همانجا سوال کردم که مابقی چی گفتند مابقی زیاد مهم نیست مهمهایش همین ها هستند.
30 mai 2014, 16:03
J’aimeAfficher plus de réactions

5
Arash Faryadazadi
شرایط مذاکره.در این زمان مذاکره قرارگاه جلولا تقریبا با خاک یکسان شده بود و کردهای عزیز هم سر تعدادی را که در مجموع پنح نفر بودند بریدند .کسانی بودند که مشکلات جسمی داشتند و احتمالا در ان لحظه در امداد جلولا بودند. از مدتی قبل که قرارگاه های جنوب بسته شده بود و ما در قرارگاه علوی و بخشی هم در داخل فیلق یا مرکز لشکر فراری عراق ساکن بودیم و مابقی هم در اشرف.در ان شب و روزهای مذاکره داستان از این قرار بود که از شب تو صبح هلیکوپتر های امریکایی روی قرارگاه علوی که میزان زیادی زرهی هم داخلش بود میچرخیدند که کسی جم نخورد.هوا که روشن شد هواپیمای ب پنحاه و دو B52 امریکایی ها را دیدم که روی قرارگاه اشرف چرخ میزنند هرازگاهی هم هواپیماهای جنگنده کوچیکتر و دو یا سه هواپیمای شناسایی که مستمر دود سفید از پشت خارج میشد قابل روییت بودند.به گفته نفراتی که ان لحظه در اشرف بودند گفتند که تانک های امریکایی جاهایی از قرار گاه اشرف را تحت هدف داشتند از جمله برجهای نگهبانی.
31 mai 2014, 10:58Modifié
J’aimeAfficher plus de réactions

3
Arash Faryadazadi
به گفته خود مژگان پارسایی که من هم در نشست حضور داشتم حرف اولیه این بود که تسلیم شوید من سخن را کوتاه کنم در کل توافق اولیه انجام شده بود و به قول مسعود رجوی تا اینجا درست انجام شد که گفته بود بین سلاح و صاحب سلاح .........صاحب سلاح را انتخاب کردم و با خلع سلاح مواقت کردم.البته از حق هم نگذریم  متن امضا شده متن دیکته شده توسط فرماندهی مجاهدین بود که امریکایی هم امضا کردند و موافقت کردند.در بکار بردن نوع جملات که در مقابل رژیم به نفع ما بود.
30 mai 2014, 16:11
J’aimeAfficher plus de réactions

3
Arash Faryadazadi
ما هم از علوی و فیلق به قرارگاه اشرف منتقل شدیم .در این تاریخ پیام این بود که اشرف مرز سرخ است.اشرف حفظ شرف.و اینکه ما به قیمت کشته شدنمان هم اینحا می مانیم.افراد برای سرویس زرهی ها به قسمت زاغه های مهمات که محل تجمع زرهی ها بود میرفتند.من بدبخت و ساده هم که تفنگم را زوری داده بودم و پر از روغن کرده بودم تا زنگ نزند .فکر میکردم چند روز دیگر اینقدر حرفهای ما منطقی است که امریکا را مجبورمیکنیم به ما کمک کند به ایران حمله کنیم.حد اقل از سلاحهای ام شانزده خودشان به ما بدهند.به هر حال فضا فضای ماندن در عراق بود.بعد کمی عوض شد و گفته شد ما اعتراض خود را میکنیم حرف خود را میزنیم ولی اگر قرار شد برویم میرویم و این پیام از مسعود یا مریم امد که نطفه ما در عراق بسته نشده که در عراق بمانیم یا بمیریم.این برای من روشن بود که مذاکراتی در جریان است که ما اعضا از ان بی خبرهستیم و این مذاکرات رو به شکست است و این بازتابش در مناسبات به این شکل بیرون میزند.در این تاریخ ماشینهای هامر امریکایی سه تا سه تا در خیابانهای اشرف گشت میزدند و حتی اگر کسی کارد سنگری یا سرنیزه هم داشت از او میگرفتند.در همین تاریخ خودروهای زیادی را در نزدیک در خروجی قرارگاه اشرف جمع کردیم و شروع به فروختن انها کردیم.تعدادی ادم موتورهای زرهی را بازمیکردند تا بجای موتور اب به کشاورزان و پیمان کاران عراقی فروخته شود. کولرها را در اوردیم و فروختیم.
30 mai 2014, 16:19
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Arash Faryadazadi
چند روزی درگیر این داستان بودیم که این پروژه بکن و بفروش به پایان رسید خودم شخصا رادیویی داشتم که ان را هم به سازمان برای فروش دادم که خودش داستان طولانی دارد و در این نوشته نمی گنجد.در این تاریخ به طوری محسوس گشت های امریکایی از داخل قرارگاه جمع اوری شدند و کولر های نو خریداری شد و ماشینهای نو خریداری شد البته به اندازه محدود.ودوباره شعار راهگشای اشرف مرز سرخ است سر داده شد.بطور مشخص معلوم بود که مذاکراتی در جریان بوده که ما اعضا بی خبریم.سوال مهم هر کسی این است که ما اعضاع یعنی به اندازه جانمان هم که در این راه گذاشتیم حق نداشتیم از مواد این تواقعنامه یا مذاکرات باخبر شویم؟مژگان پارسایی یا مسعود رجوی به پشتیبانی تک تک این افراد که با ازجان گذشتگی راه را هموار کرده بودند به عنوان نماینده گان این جمع بوند و طرف حساب قرار میگیرند ایا روا بود که خودما بی خبر باشیم؟به هر حال اینکه پروژه های طاقت فرسایی اغاز شد.در اشرف مسجدی ساخته شد .اقای ننه مرده را لباس اخوندی تنش کردند و همراه با عراقی ها یی که دعوت میکردیم کار سیاسی میکرد.نماز وحدت می خواندیم.بعد یک نهار مفصل هم به انها میدادیم که من نمی دانم خرجش چقدر میشد .فقط بگویم خودمان گرسنه بودیم و استانبولی بدون گوشت و عدس پلو میخوردیم ولی به عربها بهترین غدا ها را می دادیم از انها امضا میگرفتیم.بعد استادیومی بنام امجدیه به یاد استادیوم امجدیه ایران درست کردیم و در ان هم عربها را دعوت کرده بودیم و خود من امضای حمایت میگرفتم.حمایت از ماندن مجاهدین در عراق.خیلی ها امضا و اسم الکی می دادند.البته بد هم نبود رزیم نمی توانست ثابت کند این امضا مال کی هست واقعی است یا دروغ.اصلا اسامی قابل خواندن نبود.برای انها یک نهار و نوشابه مهم بود برای ما هم امضا مهم بود.ریس های عشیره ها که تا بحال میکروفن و جمعیت ده هزار نفره جلویشان ندیده بودند جوگیر میشدند بطور خاص شیخ شمری میگفت من با تمام عشیره ام وقتی لازم باشد اینجا می اییم و سپر انسانی درست میکنیم تا اتفاقی برای مجاهدین برادر نیافتد ولی در عمل هیچ کاری نکردند.حاصل این دعوت های چند ده هزار نفره برای سازمان به نظر من دوتا و نصفی بیشتر نبود.اول اینکه امضای حمایت بگیرد برای جنگ سیاسی با رزیم دوم اینکه در هنگام تعطیل شدن این میهمانی ها تعدادی از کسانی که میخواستند از سازمان خارج شوند ولی احتمال و خطر دستگیری داشتند را در بین این جمع ده هزار نفره از سازمان خارج کردند.
30 mai 2014, 16:32
J’aimeAfficher plus de réactions

3

Arash Faryadazadi
هدفم از نوشتن این داستان یاد اوری و تحلیل درست برای همه است .هدفم شلیک به محاهدین نیست که انها هم مثل من بخاطر وفای به عهد و بر سر پیمان بودن تا به حال جان خود را گذاشته اند.هدف این است که هواداران مجاهدین با اطلاعات درست و دقیق از انچه گذشته قضاوت کنند.دوستانی با اتهام زدن به خانم اقبال اورا به وزارت اطلاعات مربوط می دانند در صورتی که این نامه خیلی وقت قبل تر به شکل خصوصی به سازمان داده شده.ولی متاسفانه در سازمان نه به حرف ما که اعضایش بودیم گوش میکند نه به حرف هوادارش. خدا همه را به راه راست هدایت کند
30 mai 2014, 16:36
J’aimeAfficher plus de réactions

8
Ahmad Moghimi
انتشاری هر چند کمی‌ دیر اما به راستی‌ که نامه‌ای است تاریخی ، و در عین حال سیلی محکمی است بر گونه رهبرانی که دانسته شرایط کشتار مجاهدین بی‌ دفاع را فراهم کردند . چگونه یک هوادار و عضو ساده سازمان شرایط را درک کرد ، اما کله گنده‌های متوهم تشکیلات بدون تحلیل مشخص از شرایط مشخص چون گوسفندانی بع بع کنان از رهبر چوپان شده پیروی کردند . هر چند سالها قبل از این نامه از طرف گروههای چپ هم هشدار داده شّد ، اما آنرا به حساب رقابتهای گروهی گذاشتند . اما نامه عاطفه اقبال عزیز که برای سالیان طولانی در میا‌‌ن خانواده مقاومت بوده و هزینه‌ها داده است ، و در مقابل اصرار رهبران مجاهدین بر ماندن در عراق تمامی اتهامات تشکیلاتی و جنسی‌ مسعود رجوی را اثبات می‌‌کند .
30 mai 2014, 17:12Modifié
J’aimeAfficher plus de réactions

9
Faezeh Sojodi
این طور که به نظر میاد مبارزه سازمان بعد از خروج از ایران خلاصه شده در مبارزه با خانواده ها و منتقدین که اتفاقن از مخالفین جمهوری اسلامی هستند ,,من هم به عنوان یک خواهر ,,عضو کمپین از مریم رجوی ,( محل اقامت خارج از عراق ) واعضای شورا ( محل اقامت اکثر آنان خارج از عراق) میخواهم که به ما توضیح دهند ,,چرا عزیزان مان را در جهنم عراق نگاه داشتند ,, مسولیت سازمان در قبال سلامت اعضایش چیست و کجاست ,الان که ایران تحویل آنان را از عراق خواسته و عراق هم تلویحا موافقت کرده ,,چه اقدامی رهبری برای نجات جان عزیزان ما انجام داده ,,توضیح دهید این بالماسکه ٢٧ جون برای چیست؟؟؟؟؟؟
30 mai 2014, 18:20
J’aimeAfficher plus de réactions

9
Reza Khosh Kerdar
آنها سیاست ماکیاول را برگزیدند و هر وسیله ای را در رسیدن به قدرت سیاسی مشروع دانستند. همان سیاستی که مسعود رجوی در سخنرانی هایش خمینی را به آن متهم کرده بود!
30 mai 2014, 19:47
J’aimeAfficher plus de réactions

5
Atefeh Eghbal
حنیف عزیز، از شما متشکرم. همانطور که گفتید، متاسفانه "بجای پاسخ منطقی، راهی جز حملات بیمارگونه با رکیک ترین کلمات برایشان باقی نمانده است. شرم آور آنکه بجای قبول مسئولیت خویش، با رودرو قرار دادن افراد خانواده تان تلاش دارند تا موضوع را منحرف کرده و از پاسخگوئی فرار کنند." اما با این حملات از پاسخگوئی در برابر مردم نمیتوان فرار کرد. دیر یا زود همه باید پاسخگو باشند.
30 mai 2014, 20:54
J’aimeAfficher plus de réactions

7
Atefeh Eghbal
آقای مقدس! جعفری در رابطه با مواردی که گفتید میگذارم دیگران قضاوت کنند. اما در رابطه با اینکه من شما را برای دوستی در فیس بوک دعوت کرده و بعد هم حذفتان کرده ام دروغی است که چون به من ربط دارد پاسخ میدهم: من با توجه به اینکه شما را نمیشناسم نه تا بحال برای شما درخواست دوستی فرستاده ام و نه شما را حذف کرده ام. اساسا بیاد ندارم که شما در لیست دوستان من بوده باشید. ولی در اساس من کسی را حذف نمیکنم اگر کسی در صفحه ام فحاشی کند بلوکه اش میکنم. با توجه به اینکه کامنت گذاری در صفحه من بروی همه باز است و به دوستان اختصاص ندارد و با توجه به اینکه شما هنوز می توانید بیایید و در صفحه من کامنت بگذارید معلوم است که بلوکه نیستید. اگر حرفهایتان در کادر منطقی و عاقلانه بگنجد برای خود شما بهتر است. موفق باشید.
30 mai 2014, 21:02Modifié
J’aimeAfficher plus de réactions

3

Ahmadreza Amoezedi
خانم اقبال عزیز من فکر می‌کنم که خانه از پایبست ویرانست.راستش خاطرات زنده یاد کامل رفت صفا را که می‌خوانم .به درستی‌ از این که اینقدر دیر بیدار شدم احساس شرم می‌کنم که چه می‌‌دیدیم و باز شک نمیکردم که حقیقت کجاست.ولی‌ حالا دیگر همه چیز آشکار است و اصلا نه نیاز به توضیح دارد و نه به سند .امروز یک  سوال جدی است و این که سرنوشته مبارزه مسلحانه و استراتژی مبارزه.مسلحانه برای این سازمان چه معنایی دارد و چه کسی‌ پاسخگو هست که چرا رزمندهی که جان برکف آماده بود که تحت نامه مبارزه مسلحانه انقلابی سرنگون کند جنایتکارانه حکم بر ایران را چرا کارش به زندانه لیبرتی کشیده است .مگر نبود که می‌گفتیم سلاح مجاهد را کسی‌ نمیتواند بگیرد و باید با حد اکثر تهاجم دفاع کرد از خود آیا این همان استراتژی و تاکتیک است یا باید در برابر نزم نوین جهانی در برابر جوللیاننی.و بولتون گردن کاج کرد برای دفاع از استراتژیک مبارزه مسلحانه .چه جوابی‌ هست دا برابر این‌همه تناقض.خانم اقبال عزیز من قبلان به شما گفته بودم که خواهر من وقتی‌ ۱۶ سال بیشتر نداشت فقط و فقط به خاطره دفاع از این مبارزه مسلحانه در زندان به جوخهاای مرگ خمینی سپرده شد .چون روز ۳۰ خرداد دستگیر شده بود و هیچ اطلاع از شروع مبارزه مسلحانه نداشت .و در مشورت با ۱۱ نفر دیگر که همه همین وضعیت را داشتند تصمیم به دفاع گرفته و تیرباران میشوند .امروز چه کسی‌ پاسخگو است این خو نها را.من که حاضرم بمیرم و به نوبه خود از خود انتقاد کنم ولی‌ آیا این احساس در مسئول اول و رهبر ذره هست من که فکر نمیکنم.
30 mai 2014, 22:11
J’aimeAfficher plus de réactions

8
Atefeh Eghbal
آرش عزیز، مسلما شما در آنزمان در قلب ماجرا بودید و شاهد بسیاری از حوادث که ما فقط از دور می شنیدیم. از شما بسیار متشکرم که تجارب و دیده های خود را با ما به اشتراک گذاشتید. مطمئنا تک تک بچه هایی که آنزمان در آن شرایط سخت حضور داشتند روزی خاطراتشان را از روزها بیان خواهند کرد. باز هم متشکرم Arash Faryadazadi
30 mai 2014, 23:18Modifié
J’aimeAfficher plus de réactions

5
Atefeh Eghbal Ahmad Moghimi احمد گرامی، بله راست میگوئید شاید که نامه را باید زودتر منتشر میکردم ولی ترجیح دادم صبر کنم. دلایل خودم را برای آن دارم. آنزمان که این نامه را نوشتم حتی از ارسال ایمیلی آن پرهیز کردم که نکند به دست کسی بیفتد. به نظرم در آنزمان مثل اکثر شما میخواستیم باور کنیم که این درگیری درونی است و هنوز فکر میکردم امکان اینکه مجاهدین با این اعتراض ها تغییر خط بدهند و برای نجات جان ساکنان اشرف اقدام کنند هست. ولی بعدها لحظه به لحظه با برپایی کمیته نجات بیماران اشرف و بعد کمپین انتقال فوری برای ساکنان لیبرتی مجاهدین ناچار شدند ماهیت اصلی خود را به نمایش بگذارند. باور کنید من گاهی هنوز هم دلم می خواهد باور نکنم که مجاهدین تا به این حد تغییر کرده باشند! اما با مرور این راه طی شده، میبینم این ما بودیم که چهره ی واقعی شان را ندیده بودیم وگرنه فاکت ها و نشانه ها در همان مسیر روزانه ما بسیار بود. عفت بارها به من میگفت که این نامه را منتشر کنم ولی من هنوز نمیخواستم آنچه را که درونی نوشته بودم بیرونی کنم!! نمیدانم گویا دلم میخواست باور کنم! باور کنید بسیار موارد دیگر هست که هنوز دلم نمیخواهد بیرونی کنم.....باور ندارم که اینهم خون و فدا به اینجا رسیده باشد.... بگذریم
30 mai 2014, 23:51Modifié
J’aimeAfficher plus de réactions

5
Anahita Tanha
خانم اقبال منم هنوز برام قابل باور نیست که علیه همه منتقدین و بخصوص شما اینها اینطور می نویسند!!! یعنی یه جور فحش نویسی که حتی در جامعه ما بخصوص علیه یک زن به این شکلش وجود نداره. نمیدونم این کلمات زشت رو از کجا می آورند. ولی مثال خوبی زدید از ترس تو تاریکی آواز میخوانن و فکر میکنن خیلی هم شجاع هستند. خوب گفتید باید براشون متاسف بود ولی من گاهی ازشون متنفر میشم.
30 mai 2014, 23:34
J’aimeAfficher plus de réactions

7
Atefeh Eghbal
آنیتای عزیز، همانطور که در مطلب بالا اشاره کردم، سیاست امروز مجاهدین از موضع قدرت نیست از موضع کسی است که برای نترسیدن در تاریکی آواز میخواند! اگر به این اشراف داشته باشیم دیگر ناراحت نمیشویم برایشان متاسف میشویم. Anahita Tanha
31 mai 2014, 00:28Modifié
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Nasrin Shahabi · Ami(e) avec Majid Bidar et 27 autres personnes
برای همین به جای نقد استراتژی سازمان، در راه رژیم جمهوری اسلامی پا گذاشتند و با سر بریدن و تهمت و فحاشی به نزدیک ترین یارانشان نشان دادند که اگر در قدرت باشند شناگران ماهری هستند! یکی از اهدفشان آن زمان این بود که با سربریدن یکنفر، دیگران را از اعتراض به استراتژی خون مجاهدین بترسانند تا دیگر هیچ کس جرات ابراز نظر و اعتراض پیدا نکند! اما فکر نمی کردند که ابعاد اعتراض فراتر از آنچه تصور میکردند برود! آنها سیاست ماکیاول را برگزیدند و هر وسیله ای را در رسیدن به قدرت سیاسی مشروع دانستند. همان سیاستی که مسعود رجوی در سخنرانی هایش خمینی را به آن متهم کرده بود!
31 mai 2014, 00:19
J’aimeAfficher plus de réactions

3
Atefeh Eghbal
دوستان فقط جهت اطلاع، آقای مقدس جعفری دو کامنتش را پاک کرده است و من دخالتی نداشته ام چون نمیخواهم بار دیگر مرا به حذف از لیست دوستان و یا پاک کردن کامنت متهم کند.
31 mai 2014, 00:23
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Atefeh Eghbal
فائزه گرامی کاش همه خانواده ها به مانند شما در برابر این بی اطلاعی اعتراض کنند. تا مجاهدین وادار به پاسخگویی بشوند. جان ساکنان لیبرتی در عراق در خطر جدی قرار دارد.
31 mai 2014, 00:26
J’aimeAfficher plus de réactions

6

Atefeh Eghbal
راست میگوئید آقای عموزیدی عزیز، خانه از پای بست ویران است و خواجه حتی در پی نقش ایوان هم دیگر نیست! من هم امروز با خواندن این قسمت خاطرات کمال که به خودکشی و حلق آویز کردنش اشاره داشت بهم ریختم. بخاطر اینکه همانطور که در صفحه مجید بیدار نوشتم خود نیز در این لحظات در ساختمان بقایی بغداد حضور داشتم. کمال از لحظاتی می گوید که من نیز آنرا لمس کرده ام برای همین خواندن این نوشته برایم بسیار سخت بود. مرور کردن دوباره آن روز سیاه که نظام خود در بغداد حلق آویز کرد. کلماتی که به سر و رویمان می ریخت تا این پیکر بر دار آویخته را فراموش کنیم. انقلاب ایدئولوژیک کم کم داشت بینات خود را نشان میداد!! و ما هنوز اندر خم یک کوچه بودیم.... همه این لحظات چه تلخ و سیاه از جلوی چشمانم رژه میرود... چگونه بود که اعتراض نکردیم!؟ و نپرسیدیم که چرا در یک سازمان انقلابی خودکشی اتفاق میافتد! اعتماد بی شائبه مان پاشنه آشیل مان بود.... بله خواهر شانزده ساله شما و بسیاری دیگر از میلیشیای دانش آموزی در آنروزها بر پای این اعتماد رفتند. امروز مجاهدین حتی نمیخواهند در قبال جان ساکنان لیبرتی که اکثرشان همان زندانیان جان به در برده هستند حساب پس بدهند و کاری برای نجات جانشان انجام دهند. امروز مجاهدین برای رسیدن به قدرت قادر به هر کاری هستند. قدرت هر وسیله ای را برایشان توجیه میکند. اینها را ما باور نداشتیم ولی در مسیری که پیموده شد باور کردیم. Ahmadreza Amoezedi
31 mai 2014, 00:57Modifié
J’aimeAfficher plus de réactions

8
Ahmad Moghimi
هم اینک در پستی از حنیف عزیز نامه‌های محمد اقبال و پسرش خطاب به خواهر گرانقدرش را خواندم ، هر چند نامه پسرش را در همان آغاز رها کردم . بخاطر ادبیات زشت یک برادر بزرگتر به خواهرش و فاجعه بارتر لحن نوشته پسرش خطاب به عمه خود ، هر چند مستحق شماطتند اما اینان خود نیز قربانیند . ریشه سقوط اخلاقی‌ مجاهدین تا قعر لجن را بایستی‌ در انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی جستجو کرد ، که برای اهداف کثیف خود آن سناریو ویرانگر را نوشت و اجرا کرد . تفو بر رهبرانی که گوی خباثت و نا مردمی را از آخوند‌های کثیف و جنایتکار ربودند ، تفو بر تمامی مسئولین و اعضای شورا و تشکیلات مجاهدین که این سقوط را می‌‌بیند و ساکتند .
31 mai 2014, 07:28
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Esmailvafa Yaghmahie
بسیار روشن استو بسیار جالب و گویا ولی باید شاید دعا کرد چشمهائی بینا و گوشهائی شنوا به مخاطبان عطا شود شاید بخود ایند و در گذر زمان صحنه اینده را ببینند.در هر حال و بقول معروف:ما بیادگار بر دیوار خطی ز دلتنگی و درد نوشتیم باشد تا اینده داوری کند و نیز مردم این روزگار
31 mai 2014, 08:51
J’aimeAfficher plus de réactions

3
Esmailvafa Yaghmahie
در ضمن فراموش نشود در تاریخ معاصر این سنت فحاشی و توهین به خویشاوندان را مادر طریق الاسلام در تلویزیون خمینی بنا گذاشت وگرنه در فرهنگ مردم ایران و سنتهای مذهبی چنین چیزی نمیبینیم. در این زمینه جدا حضرات بنا بر ماهیت سنگ تمام گذاشته اند
31 mai 2014, 08:53
J’aimeAfficher plus de réactions

8
Efat Eghbal
سیاست امروز مجاهدین از موضع قدرت نیست از موضع کسی است که برای نترسیدن در تاریکی آواز میخواند! اگر به این اشراف داشته باشیم دیگر ناراحت نمیشویم برایشان متاسف میشویم.
31 mai 2014, 10:11
J’aimeAfficher plus de réactions

7
Efat Eghbal
درود بر تو عاطفه عزیزم ، سلام بر تو روزی که زاده شدی و شیر پاک مامان را خوردی . روزی که ۱۶ سال بیشتر نداشتی قدم در راه مبارزه و اهداف انساندوستانه گذاشتی و در این مسیر از هیچ چیز کوتاهی نکردی و با از دست دادن بهترینها از جمله همسر عزیزت و جوانی ات و تحصیلات و زندگی در رفاه و مال و ملال فقط و فقط در راه اهداف حقوق بشری تلاش کردی ،. خوشا بحال تاریخ نویسان که چنین مدرکی را بثبت خواهند رساند

31 mai 2014, 10:19
J’aimeAfficher plus de réactions

Shahla Zamayeri · 5 amis en commun
با سپاس از شما
31 mai 2014, 10:54
J’aimeAfficher plus de réactions

2
شیخ جعفر قندی شهدیقی
نامه خوبی نوشته اید خانم. من هم از رفتار نامناسب مجاهدین خلق بهت زده میشوم. آخر این چه الفاظی است که این آقایان بکار میبرند؟ خجالت آور است.
31 mai 2014, 12:09
J’aimeAfficher plus de réactions

6
میم باران
سیاست امروز مجاهدین از موضع قدرت نیست از موضع کسی است که برای نترسیدن در تاریکی آواز میخواند! اگر به این اشراف داشته باشیم دیگر ناراحت نمیشویم برایشان متاسف میشویم.
31 mai 2014, 13:54
J’aimeAfficher plus de réactions

7
Fara Bahar
درود بر عاطفه گرامی،

فـرامـرز بـهـار

31 mai 2014, 14:59
J’aimeAfficher plus de réactions

8
Faezeh Sojodi
شرم آوره ,,شرم آور من نتوانستم تا به انتها گند نامه طاهر را بخوانم ,,اینا نسل سوم را به خدمت فحاشی ,,لمپنیسم ,گرفتند متاسفم
31 mai 2014, 18:35
J’aimeAfficher plus de réactions

4
Faezeh Sojodi
عاطفه جان نمیدانم خانواده های که در پنهان خون گریه میکنند چرا قدم جلو نمیزارند و اعتراضاتشان را علنی نمیکنند ,,از چه میترسند ,,عزیزان ,, مادران ,,خواهران ,برادران دوستان ,,فردا خیلی دیراست .
31 mai 2014, 18:38
J’aimeAfficher plus de réactions

8

Davar Adab
درود بر شما خانم اقبال ,درود بر استقامتتان و لعنت و نفرین بر خونریزان ریاکا , همه چیز قانون مند است ,و مجاهدین! در حال پرداخت بهای اشتباهات فاحش خود هستند , اینها ایران را بی آینده کردند و صدها هزار جوان آگاه و انقلابی را به مسلخ رژیم جنایتکار فرستادند تا آینده ایران ما را سر ببرد , اینها هیچ فرقی با آخوندهای  جانی ندارند و هر عملی از دستشان ساخته است , اینها دست در خون دارند , اینها برای رسیدن به قدرت ایران را قربانی کردند ,و حالا از هیچ چیز ابایی ندارند تهمت و افترا و دروغ و بی پروایی از مشخصات اینهاست , اشتباه نباید کرد مجاهدین قبل از انقلاب اینها نیستند , تنها چیزی که باقیمانده فقط نام مجاهدین است و بس , بقیه ,,هیچ , بخاطر دارید که چگونه ده ها جوان در همان فرانسه مجبور به خود سوزی شدند و به زیر خاک رفتند , انهم فقط برای خاطر آزادی خانم رجوی از بازداشت موقت پلیس فرانسه و نه از زندان دهشتناک اوین .و حالا روز عزای ان جوانان سوزانده شده را جشن میگیرند , و پیروزی مینامند .ننگ و نفرین بر این فرهنگ پلید .
31 mai 2014, 20:24
J’aimeAfficher plus de réactions

Majid Bidar
عاطفه عزیز درود بر تو و بر شیر پاکی که خوردی...
31 mai 2014, 20:52Modifié
J’aimeAfficher plus de réactions

7
Afsaneh Binesh
خانم اقبال ,درود بر شما من به شما افتخار میکنم , که پنج سال پیش همه چیز را بدرستی دیده بودید , و میشد جلوی کشتارها را گرفت , من از خانواده های اسیران لیبرتی هستم و چند نفر از بستگان نزدیکم آنجا هستند , و به مجاهدین هیچ اعتمادی نه من و نه بقیه خانواده ام نداریم , مجاهدین از بی لیاقتی و ندانم کاری , تعداد بسیار زیادی از مبارز ها رو به کشتن دادن , تنها امید ما سازمان ملل و صلیب سرخ است که با توجه به تماسهایی که گرفته ایم ,گفته اند که مجاهدین اجازه انتقال همه را نمیدهند و فقط به تعداد کم و نفراتی که خودشان انتخاب میکنند را میشود به بیرون آورد .
1 juin 2014, 00:09
J’aimeAfficher plus de réactions

8
Shahla Zamayeri · 5 amis en commun
با درود
1 juin 2014, 15:22
J’aimeAfficher plus de réactions

1
Nasrin Shahabi · Ami(e) avec Majid Bidar et 27 autres personnes
Nasrin Shahabi خمینی در دهه اول انقلاب باعث از همپاشیده شدن خانوادها شد و بعد مجاهدین هم راه او را ادامه دادان چقدر این ۲ جریان بهم شبیه هستند و ما زمانی چه ساده ونادان بودیم که فکر میکردیم که مجا هدین نقطه مقابل حکومت خمینی هستند و من الان میفهمم که رجوی ودارودسته اش سازمانی است که بسیار شبیه به دارودسته خمینست با همون تفکرات ارتجاعی وضد بشری ودهنهای گشاد برای لجن پراکنی و تهمت زدن و مثل سگ هار پارس کردن خدا مردم ایران را از شر این ۲جریان فکری خطرناک حفظ کند امین
1 juin 2014, 16:36
J’aimeAfficher plus de réactions

7
Anahita Tanha
آمین
1 juin 2014, 19:43
J’aimeAfficher plus de réactions

3
Arash Pirouz
بگذار هر چه نمی خواهند
بگوئیم


بگذار هر چه نمی خواهیم
بگویند

باران که بیاید
از دست چترها کاری بر نمی آید

ما، اتفاقی هستیم
که افتاده ایم !

نصرت رحمانی

عکس نصرت رحمانی و احمد شاملو
2 juin 2014, 02:21
J’aimeAfficher plus de réactions

3

Arash Faryadazadi
یادم هست در دوران جنگ ایران و عراق که ما اول بچه و بعد نوجوان بودیم دستگاه تبلیغ رژیم که همه چیز در خدمتش بود بخصوص تنها دو شبکه تلویزیونی و اینقدر در بی اطلایی و بی خردی بودیم که وقتی اهنگران این رقاصه انقلاب یک روضه می خواند و میگفت هر که دارد هوس کربلا بسم الله سیل جمعیت بود که جلوی مسجدها صف میکشیدند برای جبه و کشته شدن.توی این سالها جنگ موهبت الهی بود و هر کسی هم که جبهه می رفت بطور خاص نوجوانها می شدند میدان مین باز کن .به قول عراقی ها میگفتند بسیجی بی ترمز میگفتند می بینند اولی میرود روی مین چیزی ازش باقی نمی ماند ولی بعدی هم همان کار را تکرار میکند.هدفم از یاداوری این مثال این بود که بگویم من از نامه طاهر فقط این را می فهمم که هنوز اهالی تحت نظارت سازمان در چنان بی خبری هستند در چنان تبلیغاتی هستند که عمه که هیچ اگر به پدر ببرند خواهر را هم شلاق کش میکنند.اگر فرصت شود روی مین هم می روند.طاهر داره انتقام نوجوانی بر باد رفته را خانواده اش میگیرد.
2 juin 2014, 08:03
J’aimeAfficher plus de réactions

4
Ebrahim Tavangar
خانه از پایبست ویرانست
4 juin 2014, 01:31
J’aimeAfficher plus de réactions

3
Faezeh Mazhari
با تهدیدات، تهمت زدن، تخریب روابط و پنهان کاری، هر کسی‌ یا هر گروهی فقط خود را خراب خواهد کرد زیرا همواره افراد با خرد و اندیشمندی یافت می‌شوند که اینگونه افراد را به باد انتقاد بگیرند!! اگر هر کس یا گروهی بخواهد امروز اینگونه عمل کند که هنوز قدرتی‌ در دست ندارد، اگر در آینده صاحب قدرت شود، چگونه می‌خواهد با مردم رفتار کند؟! با این حساب دیکتاتوری نظیر آخوندها خواهد شد و همین ترس و وحشت من و اکثر مردم است! با همه این اوضاع و احوالی که من تا به امروز شخصا مشاهده کردم، خوشحالم که پیشنهادات بسیاری را نپذیرفتم و وارد جریانات مافیایی نشدم!!
4 juin 2014, 01:45
J’aimeAfficher plus de réactions

3
Kal Katoon
این مریم رجوی گویی از بازماندگان قاجار است و همان زن دربار شاه قاجار را تداعی میکند که بعد از او همه کاره دربار شد . نمی دانیم این قاجا کی دست از سر ما بر میدارد
4 juin 2014, 02:07
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Fariborz Nik
هیچ صیادی از جویباری گل آلود که به مردابی بریزد مروارید صید نخواهد کرد. واین درس تاریخ است .
4 juin 2014, 06:45
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Rasoul Raisi Ba tashakor, aia inha (Mojahedin) fekr mikonand hanoz ham dar galb melat jai hast barashon? Chera agel konad kari keh baz arad PASHIMANI. Chera ma az tarikh tajdrobh nemigirm v har eshtebahi ra tajdrobh mikonim! Doste azizam Atefeh k hamchon esmat atef...Voir plus
4 juin 2014, 11:10
J’aimeAfficher plus de réactions

1

Kobra Rashti
خانم عاطفه اقبال عزيز درود بر شما. كارتان كاملا درست است. من شهامت شما را تحسين مى كنم.👏💐

چيزى كه هميشه مرا به فكر كردن وا مى دارد اين است كه سازمان مجاهدين( فرقه رجوى) منتهاى سوء استفاده را از ماها كرده و هنوز هم از عده معدودى دارد سوء استفاده مى كند
.

تقريبا 30 سال پيش از احساسات نوجوانان (مليشيا) سوء استفاده كرد. و اين مهمترين دليل بود كه ما نتوانستيم جلو گيرى كنيم از افسار گسيختگى سازمان مجاهدين و در راس آن مسعود رجوى. مسعود رجوى خراسانى اين را به خوبى درك كرده بود. ما ها آنقدر ساده دل بوديم كه هر چه گفته ميشد آن را باور مى كرديم. از جمله اگر كسى خودكشى مى كرد براى ما آنطور توجيح مى كردند كه گويى نفر در مبارزه با رژيم خمينى كم آورده و از فرط عذاب وجدان خودكشى كرده است. بخاطر همين ساده دلى، ازدواج مسعود و مريم رجوى را هم با رنگ لعاب ايديولوژيك باور كرديم. غافل از اين كه يك ازدواج معمولى بيش نبود. 

زنگ خطر براى فرقه رجوى از بعد از عمليات فروغ به صدا در آمد.

چون آن ميليشياها از نوجوانى به جوانى رسيد ند و جوانان بزرگ شدند و كم كم عقل به كمك احساس رفت و شروع كرديم به انديشيدن و از آن طرف ديگر تعداد مليشياها كمتر ميشد. بنابراين تعداد انسانهاى ساده دل و إحساساتى كم ميشد. و اين همان زنگ خطر است. 

بدون تعارف عرض كنم. دقيقا به دليل زنگ خطر كه سالهاست به صدا در آمده و امروز به أوج خود رسيد است، سازمان مجاهدين (فرقه رجوى) به شدت تمايل دارد، آن چند هزار نفرى كه در ليبرتى هستند از دور خارج شوند. چون به خوبى فهميده است كه اگر آن انسانها زنده بمانند، ٣/٤ از آنها تبديل مى شوند به منتقدان جدى سازمان. 

و آن 1/4نفرات هم به خاطر كهولت سن ترجيح مى دهند با سازمان بمانند چون فكر مى كنند، ديگر آينده اى برايشان متصور نيست. و اينها همان تعداد معدودى هستند كه سازمان از شرايط شان دارد همواره سوء استفاده مى كند.

در تعيد صحبتهاى شما خانم عاطفه اقبال بايد عرض كنم كه اين رفتارهاى هيستريك و ديوانه وار فرقه رجوى دقيقا از روى ضعف، بيچارگى و بدبختى است نه از روى قدرت.

طولى نخواهد كشيد كه اين فرقه در بدترين و خجالت آورترين شكل ممكن به تخليه ليبرتى تن خواهد داد . 

همانطور كه بارها اشاره كردم حداقل بعد از انقلاب 1357 مسعود رجوى و هر كس ديگرى كه بخواهد رهبرى و سكان اين سازمان از هم پاشيده شده را در دست بگيرد، دستش در دست جمهورى اسلامى به خون ايرانيهاى سياسى مجاهد، چه آنها كه در ايران اعدام مى شوند و چه آنها كه در عراق كشته مى شوندآغشته است. بايد پاسخگو باشند.
Voir la traduction
4 juin 2014, 22:39Modifié
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Firoz Naderi
نامه برادر شما هیچگونه ارزش پاسخگویی،غاطفی وسیاسی ندارد.مثل هر چیزی که به فرموده باشد؛از جمله نامه هایی که دیگر افرار به خانواده خود نوشته اند.متاسفانه به دلایل جسمی توان انرژی گذاری بیشتر را فعلا ندارم .برایت آرزوی موفقیت میکنم.امیدوارم زودتر مشکلم حل شود.
4 juin 2014, 21:38
J’aimeAfficher plus de réactions

1
Fereshteh Karimi
درود بر شما خانم اقبال ، از کوزه همان برون تراود که در اوست سازمان حربه ای جز فحاشی و هتاکی و افترا زدن ندارد
4 juin 2014, 22:03Modifié
J’aimeAfficher plus de réactions

1
Nasser Ashdjari Arash Faryadazadi ضمن تشکر از عاطفه خانم که این فرصت روشنگری را فراهم آوردند، می خواستم از آرش خان به عنوان مطلع خواهش کنم که نظرشان را در رابطه با آخرین اتفاقی که در اشرف افتاد و تعداد زیادی دست بسته کشته شده بودند، بیان کنند
5 juin 2014, 14:46Modifié
J’aimeAfficher plus de réactions

5
Ahmad Panahandeh
درود بر شما بانوی گرامی
خانم عاطفه اقبال نازنین
دست مریزاد از این همه تلاش برای نجات جان ایرانیانی که در زندان لیبرتی و رجوی، زندگی تلف می شوند

و ای کاش این صداها و نواهای دردناک در گوش کَر رجوی و مریم عضدانلو فرو برود و بیش از این با جان ایرانیان در بند در عراق، بازی نکنند.
هرچند این دو موجود، بقای خودشان را در تلف شدن زندگی تک تک اسرای لیبرتی می بینند تا هر بار مثل آخوندهای ضد ایران و ایرانی و خونریز، دسته های عزا داری راه بیاندازند و بر سر و سینه ی بی مقدارشان بکوبند و از امت مجاهدین اشک از چشمان جاری کنند.
و همه ی این پافشاری ها برای زنده کش کردن اسرا در لیبرتی عراق، خشکاندن اسرار جنایت بار رجوی ها در درون تشکیلات است که مبادا پایشان بر بستر زندگی آرام گام گذارد و در محیطی آزاد، سینه ی مالامال از درد وُ شکنج و سرشار از اسرارشان را با ملت ایران در میان بگذارند
دوستانه از شما می خواهم دل قوی دارید و به این راهی که گام گذاشتید، با همه ی توش و توانتان برای نجات حتا یک نفر هم که شده است، از مبارزه در این راه کوتاه نیایید و بدانید جهانی از عاطفه های رنگارنگ و جان های بی قرار زندگی دوست، با شما همراه است.
هرچند رجوی ها برای زمین زدنتان، برادر دردمند و رنج کشیده تان را به مصاف شما و خواهر بزرگتان کشانده است.
اما و اما بدانید بزودی محمد عزیزتان، زانوی ادب در مقابل شما بر زمین خواهد سائید و تف تاریخی را بر سر و صورت رجوی ها پرتاب خواهد کرد.
با سپاس
5 juin 2014, 15:03
J’aimeAfficher plus de réactions

1
Akram Alimohammadi Ba tashakor az khanoome Eghbale Aziz.
5 juin 2014, 18:02
J’aimeAfficher plus de réactions

1
Shary Faramarzi
برگی از تاریخ
خانم اقبال عزیز این هم هشدار ما به آنها بود در اوج تظاهرات سبزها در سال هشتاد و هشت که شبکه تلفنی مجاهدین علیه ما رهنمود میداد 


جنبش ســبـــــــز ملت ایران مطالباتی است و هر کس تا هر کجای خواستش، برقراری آزادی با حذف ولایت فقیه و سرنگونی بی نظمی جمهوری اسلامی است، با ملت ایران است. با درک بزرگترین خطر اصلاح طلبان که تلاش نا موفق برای سرقت رهبری جنبش سبز ملت ایران است، روشن همگان بدانند، ما همه نگاهمان به انبوه مطالبات مان است و لاغیر. جنبش سبز آگاهي تنها به دنبال انتقال خط سرخ مرزبندي به مقابل بيت 
خرچنگ رهبري است و اين ميسر نيست مگر با غسل تعميد همگان. 

مهم نیست که وزارت اطلاعات چقدر دروغ در مورد کسی پخش کرده و به چه میزان در فسیل های سیاسی تاثیر گذاشته، آنچه مهم است تلاش برای آزادی هموطنان در بند 
اهریمن است که باید بکمک همه بویژه آنان که توان رزمی دارند صورت گیرد. هرکس برای آزادی مجید توکلی این شرف دانشجوئی ما گام بردارد باشرف ترین است و مورد 
احترام و با ملت ایران است 

هرکس آب بریزد به آسیاب خون گردان سپاه و بسیج و کمیته چی و ارتش حلقه بگوش اسلامی و ضد اطلاعات ارتش و نیروهای انتظامی و اطلاعات و نیروهای موازی و بیت رهبری و حوزه های جهل و صد ها هزار آخوند و طلبه و بسیجی و چماقداران حزب الله، بر علیه ماست. . حقیقتاً ویژگی آخوند، انحصار طلبی اش است، حتی جهنم را هم فقط برای خودش میخواهد. حالا چه کسی میخواهد تنهائی با این همه نیروی دشمن که استعمار خارجی هم در کنار غارتگران سرمایه دار رژیمی، حامی اش است، بجنگد؟ 
مقابل نگاهمان نه آئینه بلکه مجید توکلی این مظهر شرف دانشجویان زیر شکنجه باید باشد. قساوت رژیم جمهوری اسلامی همه مرزهای پلیدی را درنوردیده و هرکس دربرابرش قد علم کرد را بد نام میکند.. وقت تنگ است و با خواهش و تمنا نمیرود. ایران فقط بدست همین مردم ایران است که آزاد می شود. هر فردی که در این ظلم بی انتهای رژیم به کمک ما سبز ها بیاید، مورد نهایت استقبال جنبش سبز ملت ایران قرار میگیرد جنبش سبز ملت ایران تنها به دنبال انتقال خط سرخ مرزبندي به مقابل بيت خرچنگ رهبري است و اين ميسر نيست مگر با غسل تعميد همگان و شعار محوری جنبش سبز، 
ما همه با هم هستیم، است که مزدوران رژیم را به وحشت انداخته چون از اتحاد مردم ایران بشدت میترسند. بی تردید هرکس به هر بهانه ای مانع اتحاد مردم ایران شود ، پستی 
و مزدوریش بر پیشانی اش نوشته 

خوش بود گر محک تجربه آید به کار. بیشرمی آنجاست که دشمنی با گروه های مبارز نسل قبل را که با همه وجودشان به مبارزه با رژیم برخاستند، اصل قرار گیرد و راه تفرقه 
اندازی را بیشرمانه رفتن ، آنهم زیر لوای جنبش سبز که اولین شعارش، ما همه با هم هستیم، است 
سوأل این است که رذالت و فرومایگی چه کسی بخود اجازه میدهد از بسیجی بی غیرت و پاسدار تشنه خون ملت دعوت به ملحق شدن به مردم کند و از ملحق شدن نیروهای مبارز مردم ایران به جنبش سبز ما هراسان و برآشفته شود؟ هرکس صادقانه به این پرسش پاسخ دهد به جوابی جز مزدوران و یا خادمان بی جیره مواجب رژیم غارتگر نمی رسد. زیباترین ویژگی ســبـــــــز ها، نپرسیدن از تعلقات گروهی است، ولی مزدوران 
رژیم هر دم زیر لوائی نو به گروهای دیگر می تازند. 
کسانی هستند که دعوای بقدرت رسیدن را با مخالفین رژیم جمهوری اسلامی از هم اکنون و یا زودتر شروع کرده اند ، اینان نه تنها فرصت طلبان حقیری هستند، بلکه در اصالت مبارزه شان باید شک کرد چون فقط آب به آسیاب خون گردان رژیم جمهوری اسلامی میریزند. چون هر که دلش با عزیزان زیر شکنجه همراه و قلبش برای درد آن ها زیر فشار است، از هر نیروی ایرانی که با آخوند جنایتکار درافتاده، استقبال میکند 
با دوری گزیدن از خیال پردازی سیاسی و گام بسوی میدان عمل است که میتوان از تجربیات و نظر یکدیگر سود جست و همبستگی ملی را پیش برد و این چه شاید کرد ماست. اینکه قدرت را چه کسی بدست خواهد آورد اصلا معلوم نیست و اینکه که بدستش آورد یا نه، اهمیت چندانی ندارد، مهم یادگیری با هم زیستن در صلح و صفا است. چقدر حرف از اتحاد است و عمل به خود محوری ها، کاش اکنون کسی با کنار آمدنش سبز شود و غافلگیرمان کند. تکیه کلام همگان این باید باشد که، هر کس از ما بهتر این رژیم را میکوبد ، بفرمائید، ما را حامی و رهرو خود بداند. 
با تشکر ویژه از همه احزاب و سازمان های مردم کردستان که همبستگی با جنبش سبز به رهبری خرد جمعی را اعلام کردند. سبز حضورتان رساتر باد
تخریب انسانیت هدف دشمنان امروز ماست، متقابلاً ســبـــــــز خواهيـــم ماند و جـــاودانه تــاريــخ
درود بر جنبش ســبـــــــز ملت ایران به رهبری خرد جمعی
شری فرامرزی - فلفل دلمه
5 juin 2014, 18:14Modifié
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Sabri Hassanpour
وقتی که اندیشه اخوندی و مجاهدین در یک نقطه با هم تلاقی میکند و ان زمانیست که هردو برای کوبیدن مخالف و یا منتقد خود از سلاح تهمت و ترور شخصیت سود میجویند و عاطفه و مسیح علینزاد به یک اتهام بر صلیب میروند زیرا که هردو زن هستند و انها زن ستیز
7 juin 2014, 02:15
J’aimeAfficher plus de réactions

4

Sabri Hassanpour
وقتی که اندیشه اخوندی و مجاهدین در یک نقطه با هم تلاقی میکند و ان زمانیست که هردو برای کوبیدن مخالف و یا منتقد خود از سلاح تهمت و ترور شخصیت سود میجویند و عاطفه و مسیح علینزاد به یک اتهام بر صلیب میروند زیرا که هردو زن هستند و انها زن ستیز
7 juin 2014, 02:15
J’aimeAfficher plus de réactions

4
Arash Faryadazadi
اقای ناصر اشجاری گرامی ببخشید که به دلیل مشغولیتهای زیاد من دیر متوجه سوال شما شدم.هر گونه حمله به اشرف که ساکنان ان افرادی بی دفاع هستند محکوم است.در زمان این اتفاق به اندازه کافی من دفاع کردم.قبل از این حمله اخر کمپین حمایت از خروج مجاهدین از عراق راه افتاده بود.من هم جزعش شدم .به میزان زیادی گفتم و نوشتم که نباید در عراق ماند که داستان ماندن در اشرف ازریشه یک اشتباه بزرگ بود و داستان میخ طویله ای بود که ملا نصردین میگوید.انها میخواستند جای پایی داشته باشند و بهانه ای برای بازگشت به اشرف.اینها مفت مفت کشته شدند .سعید جمالی یا هادی افشار به اندازه بازه ای این داستان را توضیح داده من هم نظری بیشتر از این بزرگوار ندارمپ
11 juin 2014, 10:07
J’aimeAfficher plus de réactions

3
Nasser Ashdjari Arash Faryadazadi اگر لینکی دارید، لطفا بدید بخونم، فقط میخوام بدونم که مهاجمین از کجا تغذیه می شدند یا کی بودند؟
11 juin 2014, 10:13
J’aimeAfficher plus de réactions

1
Arash Faryadazadi
چشم دوست من الان مدتی از این داستان گذشته
11 juin 2014, 11:22
J’aimeAfficher plus de réactions
Arash Faryadazadi
ولی اگر لینکی پیدا کردم برایتان میگذارم.
11 juin 2014, 11:22
J’aimeAfficher plus de réactions
Arash Faryadazadi
اقای اشجاری گرامی مجاجمین از گارد ویژه عراق بودند ولی من شخصا فکر میکنم از عوامل سپاه قدس در داخل انها هم بوده اند یا فرمانده ای کرده اند.از سال دوهزار و سه حکومت عراق حکومت جمهوری اسلامی است و جای شک ندارد که کسانی که حمله کرده اند جمهوری اسلامی بوده اند حالا قسمت عراقیش یا قسمت ایرانیش دیگر خیلی مهم نیست.مهم این است که اینها نباید بخاطر مسایل هیچ و پوچ در اشرف می ماندند.کل داستان از ابتدا غلط بوده
11 juin 2014, 11:27
J’aimeAfficher plus de réactions

1
Arash Faryadazadihttp://news.gooya.com/politics/archives/2013/09/166469.php

قاسم سلیمانی و محمدرضا نقدی از فرماندهان سپاه در اظهارات جداگانه ضمن…
NEWS.GOOYA.COM
11 juin 2014, 11:29
J’aimeAfficher plus de réactions
Supprimer l’aperçu
Arash Faryadazadi
قاسم سلیمانی ریس مافیای ایران در عراق است
11 juin 2014, 11:29
J’aimeAfficher plus de réactions
Arash Faryadazadi
یک فیلم بعلاوه میزانی توضیح
11 juin 2014, 11:29
J’aimeAfficher plus de réactions
Arash Faryadazadi http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=66110

peykeiran.com delivers the latest breaking Iran, world and sport news. peykeiran.com also provides you with the latest and most interesting political and social articles in Persian (Farsi). - پيک ايران عرضه کننده آخرين اخبار ايران، جهان و ورزشی به شماست. پيک ايران همچنين آخرين مقالات فارسی در زمينه…
PEYKEIRAN.COM
11 juin 2014, 11:30
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Supprimer l’aperçu
Arash Faryadazadi
برای اطلاعات بیشتر به تاریخ این حمله مراحعه کنید و موضعیگریهای خود سازمان مجاهدین و رژیم جمهوری اسلامی بعنوان دو دشمن متخاصم و از طرفی هم خیرخواهان و کمپین ما که چه وضع گیریهایی کردند .به میزان زیادی این لینک ها وجود دارد و میتوانید بخونید
11 juin 2014, 11:31
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Arash Faryadazadi
اقای اشجاری گرامی به این لینک که لیینک کمپین حمایت از خروج مجاهدین از عراق است مراجعه کنید در جا جایش صدها لینک از فعالیتهای طرفهای درگیر در این داستان هست.همچینین نظرات افراد خود سازمان مجاهدین و کارهایی که انجام شده بعلاوه فحش ها و ناسزاها.این کمپین بیش از یکسال است داره فعالیت میکنه.برای من هم سخت است که تمام این مدت را بخوانم برایتان لینک مشخصی بگذارم .اگر سوال مشخص تری دارید من در خدمتتون هستم
11 juin 2014, 11:37
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Efat Eghbal
البته هرگز هیچ پاسخی به این نامه داده نشد ولی در عوض توطئه ای تدارک دیده شد تا بقول آنها ضربه کاری را با قطع رابطه همه افراد خانواده ام به من بزنند
17 juin 2014, 21:37
J’aimeAfficher plus de réactions

5
Ali Negahdar
آنروز شاید برایم قابل درک نبود ولی امروز میدانم که عدم پاسخ مجاهدین به این نامه از نخواستن نبود از نتوانستن بود
11 septembre 2014, 21:49
J’aimeAfficher plus de réactions

3
Ali Negahdar
مرسی اقبال گرامی
11 septembre 2014, 23:11
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Anahita Tanha
واقعا همینطوری از ترس تو تاریکی آواز می خونن و جوابی ندارن بدن. به کجا رسیدن!
21 décembre 2015, 16:13
J’aimeAfficher plus de réactions

1
Abdolreza Rostami
احسنت
21 décembre 2015, 17:05
J’aimeAfficher plus de réactions

2
میم باران
خانم اقبال بدرستی که تمام نوشته هایتان حقیقت محز بود و افسوس که مجاهدین به خطا رفتند . و مقاومت را سر بریدند . افسوس
21 décembre 2015, 17:05
J’aimeAfficher plus de réactions

3
Atefeh Eghbal
متشکرم عبدالرضای گرامی
22 décembre 2015, 00:44
J’aimeAfficher plus de réactions
Atefeh Eghbal
متاسفانه همین طور است میم باران عزیز
22 décembre 2015, 00:45
J’aimeAfficher plus de réactions

1
Shamsi Mash
درود بر شما عاطفه عزیزگرامی مانا باشید
22 décembre 2015, 10:04
J’aimeAfficher plus de réactions

1












هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر